تساوی یا نیرنگ

این طبیعت بشر است که وقتی مشکلات او را احاطه و مستاصل می کنند، اولین و ساده ترین راه حل را برمی گزیند بدون این که به عواقب و تبعات بعدی آن بیاندیشند. این همان کاری است که بسیاری از زنان ما برای مبارزه با روحیه مردسالارانه حاکم بر جامعه ایرانی انتخاب کردند. آنان گمان کردند مشکل اصلی در زن بودن آنها است، و بنابراین خواستند با مرد برابر باشند و حقوق مساوی داشته باشند.

گروه زنان گوپی 2087

تساوی و برابری از آن دسته واژه هایی هستند که احساس خوبی به انسان می دهند. احساس یکی بودن، عدالت، دنیایی بدون ظلم و از این قبیل. به همین دلیل است که همیشه یک پای ثابت شعارهای تبلیغاتی و انتخاباتی روی همین واژه می چرخد و عجیب تاثیری هم دارد؛ در حوزه های مختلفی مانند سیاست، اقتصاد، اجتماع و در حوزه مورد بحث ما زنان. سال ها است موضوع برابری بین زن و مرد هم از موضوعات روز شده است و در محافل و مجالس مختلف در خارج و داخل کشور هر کس به گونه ای سعی دارد به نوعی بین زن و مرد تساوی و برابری ایجاد نماید. شعاری فریبنده که هر انسان آزاده ای را به خود جلب می کند.  
موضوع تساوی زن و مرد اولین بار در جوامع غربی مطرح شد. کارشناسان دلایل متفاوتی را برای ظهور و پا گرفتن این شعار ذکر می کنند. عده ای معتقدند زنان در مجامع غربی و طی قرون گذشته همواره مورد ستم واقع شده و موجود درجه دو به شمار می آمدند. آنها از هر گونه حقوق مدنی محروم بودند و تا اواخر قرن نوزدهم و در بسیاری از کشورهای اروپایی تا اوایل قرن بیستم از حق رای محروم بوده و حق تصرف در اموال خود را نداشتند. در آن زمان مردان سلطهجو در آمریکا و کشورهای غربی، به جهت مصرف مشروبات الکلی، به ضرب و شتم زنان می پرداختند، به طوری که اساس مناسبات انسانی به هم ریخته بود.
نهضت زنان اولین بار در قرن نوزدهم و در اعتراض به تبعیض های موجود در جامعه غربی و فراموشی حقوق زن در اعلامیه حقوق بشر در فرانسه شکل گرفت؛ اما تا اواخر این قرن توفیق چندانی نیافت. بعد از انقلاب صنعتی از آنجا که زن تاثیر شگرف و غیر قابل انکاری در جهت دهی الگوی اقتصادی خانواده و تعیین الگوی مصرف و نیز شکل گیری الگوی شخصیتی فرزندان و نسل آینده دارد، نظریه پردازان فرهنگ جهانی توجه ویژه ای به زنان و مسایل آنان نمودند.
بر این اساس، عده ای دیگر خاستگاه نظریه تساوی زن و مرد را انگیزه های اقتصادی صاحبان سرمایه می دانند. به اعتقاد این گروه کارخانه داران برای اینکه زن را از خانه به کارخانه بکشند، و از نیروی اقتصادی او بهره کشی کنند، حقوق زن، استقلال اقتصادی زن، آزادی و تساوی حقوق زن با مرد را عنوان کردند. ویل دورانت در فصل نهم از کتاب لذات فلسفه در این زمینه می گوید:" تا حدود سال 1900 زن به سختی دارای حقی بود که مرد ناگزیر باشد از روی قانون آن را محترم بدارد." او سپس درباره علل تغییر وضع زن در قرن بیستم بحث می کند، و ادامه می دهد: " ... زنان کارگران ارزانتری بودند و کارفرمایان آنان را بر مردان سرکش سنگین قیمت ترجیح می دادند. یک قرن پیش در انگلستان کار پیدا کردن بر مردان دشوار گشت، اما اعلانها از آنان می خواست که زنان و کودکان خود را به کارخانهها بفرستند... . نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون 1882 بود. به موجب این قانون، زنان بریتانیای کبیر از امتیاز بیسابقهای برخوردار می شدند، و آن اینکه پولی را که به دست می آوردند حق داشتند برای خود نگه دارند. این قانون اخلاقی عالی مسیحی را کارخانه داران مجلس عوام وضع کردند، تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانهها بکشانند. از آن سال تا به امسال سودجویی مقاومت ناپذیری زنان را از بندگی و جان کندن در خانه رهانیده و گرفتار جان کندن در مغازه و کارخانه کرده است. "
سرانجام، در قرن بیستم موضوع "حقوق زن" در برابر "حقوق مرد" مطرح شد، و برای اولین بار در اعلامیه جهانی حقوق بشر - که پس از جنگ جهانی دوم در سال 1948 میلادی از طرف سازمان ملل متحد منتشر گشت - تساوی حقوق زن و مرد صریحا اعلام شد.
● چرا تساوی
در همه نهضتهای اجتماعی غرب از قرن هفدهم تا قرن حاضر، محور اصلی دو چیز بود: " آزادی" و" تساوی " و نظر به اینکه نهضت حقوق زن در غرب دنباله سایر نهضتها بود، و زنان از نظر آزادی و برابری وضعیت فوق العاده مرارت باری داشتند، در مورد حقوق زنان فقط دو واژه "آزادی" و" برابری " مورد توجه قرار گرفت.
پیشگامان این نهضت، آزادی زن و تساوی حقوق او را با مرد مکمل و متمم نهضت حقوق بشر دانستند، و مدعی شدند بدون تامین آزادی زن و تساوی حقوق او با مرد سخن از آزادی و حقوق بشر بیمعنی است، و همه مشکلات خانوادگی ناشی از عدم آزادی زن و عدم تساوی حقوق او با مرد است، و با تامین این جهت، مشکلات خانوادگی یکجا حل می شود؛ و لذا همه فقط به تعمیم اصل آزادی و اصل تساوی در مورد زنان نسبت به مردان می اندیشیدند. همه سخنها در اطراف این یک مطلب دور زد که زن با مرد در انسانیت شریک و یک انسان تمام عیار است؛ پس باید از حقوق فطری و غیر قابل سلب بشر مانند مرد و برابر با او برخوردار باشد.
در ایران نیز بعد از مشروطه حرکت هایی تحت تاثیر همین نوع خواسته ها و سیاست گذاری ها و بدون توجه به تفاوت های موجود بین جامعه زنان ایران و کشورهای غربی آغاز شد.
● هیچ کس با هیچ کس برابر نیست
این طبیعت بشر است که وقتی مشکلات او را احاطه و مستاصل می کنند، اولین و ساده ترین راه حل را برمی گزیند؛ بدون این که به عواقب و تبعات بعدی آن بیاندیشند. این همان کاری است که بسیاری از زنان ما برای مبارزه با روحیه مردسالارانه حاکم بر جامعه ایرانی انتخاب کردند. آنان گمان کردند مشکل اصلی در زن بودن آنها است، و بنابراین خواستند با مرد برابر باشند و حقوق مساوی داشته باشند. بدون توجه به این که همین طرز فکر مهر تاییدی است بر سالار بودن مردان و بسیاری از مشکلاتی که بعدها گریبانگیر زنان شد ناشی از همین تفکر و تلاش در جهت تساوی با مرد بود. اصولا" هنوز کسی تعریفی از این برابری پیشنهاد نکرده است. آیا زن با مرد برابر است . آیا در پرتو علوم امروز معلوم شده است که تفاوت و اختلاف زن و مرد یک تفاوت ساده عضوی است و در اساس ساختمان جسمی و روحی آنها و حقوقی که به آنها تعلق میگیرد و مسؤولیتهایی که باید بر عهده بگیرند تاثیری ندارد، و به همین دلیل حسابی جداگانه برای آن باز نشد؟
اتفاقا قضیه کاملا" بر عکس است؛ در پرتو اکتشافات و پیشرفتهای علمی زیستی و روانی، تفاوتهای دو جنس روشنتر و مستدل تر گشت ؛ ولی با همه اینها مساله اساسی به فراموشی سپرده شد. نهضت تساوی زن و مرد در عین اینکه یک سلسله بدبختیها را از زن گرفت، بدبختیها و بیچارگیهای دیگری برای او و برای جامعه بشریت به ارمغان آورد. گفتیم که زن غربی تا اوایل قرن بیستم از ساده ترین و پیش پا افتاده ترین حقوق محروم بود و تنها در اوایل قرن بیستم مردم مغرب زمین به فکر جبران مافات افتادند؛ و چون این نهضت دنباله نهضتهای دیگر در زمینه" تساوی" و" آزادی" بود، همه معجزه ها را از معنی این دو کلمه خواستند؛ غافل از اینکه تساوی و آزادی مربوط است به رابطه بشرها با یکدیگر از آن جهت که بشرند. زن از آن جهت که انسان است مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوقی مساوی بهره مند است، ولی زن انسانی است با چگونگیهای خاص و مرد انسانی است با چگونگیهای دیگر. واقعیت این است که هیچ کس با هیچ کس برابر نیست. نه مردی با مرد دیگر برابر است و نه هیچ زنی با زن دیگر برابر و در سطح بالاتر هیچ مردی با هیچ زنی برابر نیست. زن و مرد در انسانیت برابرند ولی دو گونه انسانند با خصلتها و روانشناسی متفاوت و این اختلاف ناشی از عوامل جغرافیایی و یا تاریخی و اجتماعی نیست، بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده و طبیعت از این دو گونگیها هدف داشته است. هر گونه عملی بر ضد طبیعت و فطرت عوارض نامطلوبی به بار می آورد. در منطق و زبان فطرت هر یک از زن و مرد اخلاق، تربیت، رسالت و مسیولیتی مخصوص به خود دارند.
در نهضت تساوی زن و مرد به این نکته توجه نشد که مسایل دیگری هم غیر از تساوی و آزادی وجود دارد. تساوی به جای تشابه به کار گرفته شد و کیفیت تحت الشعاع کمیت قرار گرفت. انسان بودن زن موجب فراموشی زن بودن وی گردید. و این همان نکته ای بود که بعدها مشکلات فراوانی را برای زن بوجود آورد. با این دیدگاه زن تنها یک انسان مونث بود که فقط در فرزند آوری با مرد تفاوت داشت و نه دیگر هیچ. و این شد که زنان مجبور شدند علاوه بر وظایفی که طبیعت بر عهده آنها گذاشته است، بار مردان را نیز به دوش بکشند.
دکتر مرتضی کافی در این زمینه می گوید: اگر نتیجه تساوی زن و مرد را در کشورهایی که آن را مطرح و تجربه کرده اند مورد بررسی قرار دهیم می بینیم این مقوله جز فریبی بزرگ برای زنان نبوده است. کشور فرانسه در این راستا نمونه ای بارز است که در بین کشورهای غربی به عنوان پیشگام مورد توجه قرار می گیرد. در این کشور تا چند سال پیش در رسانه ها چیزی در این گونه موارد مطرح نمی شد؛ ولی از یکی دو سال پیش که فجایع وحشتناک در این زمینه اتفاق می افتد، گاهی بعضی از رسانه ها مواردی را برای عموم افشا می کنند که حاکی از ارقام وحشتناکی در مورد قتل و جنایت نسبت به زنان و همچنین ضرب و شتم مردان در باره همسرانشان است. علاوه بر این در این جوامع شاهد آن هستیم که بسیاری از وظایفی که قبلا" بر اساس سنت های قدیم بر دوش مردان گذاشته شده بود با همین ادعای اعطای برابری زنان اکنون به زنان سپرده شده است. در حالی که بسیاری از زنان همچنان انجام کارهای منزل را نیز در کنار تامین مخارج خانواده به عهده دارند. در بازار کار نیز اغلب برای انجام کارهای سنگین و پاسخ به ارباب رجوع همیشه زنان در جلوی جبهه قرار دارند؛ در صورتی که مردان نقش مدیر و فرمان ده را ایفا می کنند. در این زمینه همچنین شاهد استثمار زنان توسط مردان می باشیم، چرا که سطح حقوق و درآمد زنان بسیار کمتر از مردان است و اکثرا به جز در موارد استثنایی با دستمزد ناچیز به انجام کارهای طاقت فرسا می پردازند.
نگاهی به آثار وپیامدهای اصل برابری زن و مرد در جوامعی که خاستگاه این نظریه بوده است نشان می دهد الگوی غربی روش مناسبی برای احقاق حق زنان سرزمین ما نیست. مقوله برابری زن و مرد حاصل از دیدگاه فردگرایی در کشورهای غرب است. در صورتی که در جهان بینی ایرانی فرد چه زن و چه مرد به تنهایی علت وجودی چندانی ندارد. واحد اجتماعی در این جامعه خانوار است که از اتحاد زن و مرد بوجود می آید. در این جوامع مرد و زن یک واحد اجتماعی را تشکیل می دهند. چنان که گویی دو روح در یک بدن و یا دو بدن در یک روح همگام و واحد عمل می کنند. در این ساختار برابری زن و مرد نه مفهوم پیدا می کند و نه کاربردی دارد.
در ساختار سنتی ایران زن با مرد نه تنها برابر نیست، بلکه والاتر نیز می باشد. زن در جامعه ایران ابتدا به خاطر زن بودن، سپس در مقام همسری و بعد مادر جایگاه ویژه ای دارد. در این جامعه بر خلاف کشورهای غربی زن هر چه مسن تر می شود ارزش و اعتبار بیشتری پیدا می کند. مادران و مادر بزرگان همیشه در بین اعضای خانواده جایگاه والا و محترمی داشته اند؛ جایگاهی که اکنون به دلیل حضور زنان در بازار کار و سرمایه و تبعیت از الگوهای غربی روز به روز کمرنگ تر می شود.
● شعار تساوی ابزاری برای نبرد خانوادگی
شعار برابری زن و مرد از جهات دیگری نیز قابل توجه است. در جوامعی چون ایران و بسیاری از کشورهای جهان سوم مسیله برابری زن و مرد به صورت ابزاری در جهت رودررو قرار دادن این دو بخش از جامعه و ایجاد اغتشاش و بی ثباتی مورد استفاده قرار می گیرد. هم اکنون آمار طلاق و تشنجات بین افراد خانواده در کشور بسیار بالا رفته و تبعاتی مانند فحشا و فساد جوانان، جرم و جنایت، اعتیاد و فرار فرزندان از خانواده را به دنبال داشته است. یکی از دلایل افزایش طلاق را می توان به همین موضوع نسبت داد. زنان ایران مانند همه جا مشکلات زیادی را متحمل می شوند ولی راه حل آنها را نباید در مقابله زن و مرد که باید با ارتقای مقام شامخ زن در جریان دادن به زندگی فردی و اجتماعی جستجو کرد، و با استفاده از راه حل هایی که در فرهنگ کشور ما وجود دارد در جهت حل این مشکلات قدم برداشت. جامعه غرب اگر در زمینه های تکنولوژی و علوم می تواند درس هایی به ما بدهد، ولی از نظر فرهنگی بسیار فقیرتر از آن است که بتواند در موضوعاتی که ما در طول هزاران سال تعامل و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات تجربه به دست آورده ایم، به ما چیزی بیاموزد.
برابری زن و مرد سلاحی است در دست سیاستمداران غرب که اثر آن از صدها بمب اتمی کارسازتر و آثار تخریب آن صدها بار کاری تر است. برابری که کشورهای غربی می خواهند برای زن های ایرانی به ارمغان بیاورند، جز فریبی بزرگ نیست. عواقب آن را هم اکنون در بسیاری از سطوح جامعه خویش می توانیم به وضوح مشاهده کنیم. در آینده صدمات و پیامد این روند هزارها برابر بیشتر خواهد بود.
چه باید کرد
شک نیست زنان کشور ما نیز با مشکلات عدیده ای دست به گریبانند. امروز حقوق زن در بسیاری از خانواده ها نادیده گرفته می شود، و بسیاری از مردان توانایی های فیزیکی و اقتصادی خود را دست مایه ای برای ظلم و تعدی نسبت به همسران خود قرار داده اند. در این راستا عده ای از زنان شمشیر را از رو بسته و به تبعیت از الگوی غرب در برابر مردان به ستیز پرداخته اند. عده ای نیز موضع انفعالی گرفته و هر آنچه را که به سرشان می آید دست تقدیر می دانند و به آن راضیند. اما عده ای دیگر بر اساس اعتدال درستی ها را با بصیرت می گزینند و نادرست ها را با علت بر می گردانند. این گروه ترجیح می دهند بین وظایف فردی و ضرورت های اجتماعی و نقش های خانوادگی خود تعادل ایجاد نمایند. و در اینجا است که دانشمندان، قانون گذاران و مسیولان جامعه اسلامی وظیفه دارند در حوزه حقایق و معارف دینی جایگاه انسانی، خانوادگی و اجتماعی زن را شناسایی و القایات را طرح و طرد نمایند. و با پیگیری راه کارهای مناسب تدابیری اتخاذ نمایند که شان و مقام انسانی زن بودن زن را تحت الشعاع قرار ندهد.
● توجه:
در تهیه این گزارش ضمن بهره گیری از نظرات پروفسور مرتضی کافی، جامعه شناس، از مطالب مرتبط در سایت های آفتاب و شورای فرهنگی اجتماعی زنان نیز استفاده شده است.

سعیده کافی روزنامه جام جم
مقالات ارسالی به آفتاب