نقش زنان را در ابقا و القای اندیشه ها در سطح خرد و کلان

در سطح کلان و عمومی باید از حق شهروندی، حق انتخاب، حق آموزش و... برای همه دفاع کرد که طبعا قشر زنان را نیز پوشش دهد، حال آنکه در همین قالب می توان در یک چارچوب کلی به صنعت و صنف و قشر خاصی (زنان) بیشتر توجه کرد؟!

گروه زنان گوپی 1898

سال هاست که تحقیقات و مطالعات گسترده ای پیرامون زنان و مسایل آنان در مراکز مهم تحقیقاتی و پژوهشی دنیا انجام می گیرد وعمدتا نیز نگاهی تحلیلی وانتقادگرایانه بر این موضوع حاکم است. اینکه آیا حل مسایل زنان در گرو حل مسیله حقوق انسان ها و شهروندان است یا اینکه تا وقتی حقوق زنان حل نشود حقوق جامعه هم تامین نمی شود و یا اینکه آیا وضعیت زنان نشانه بزرگی از تضییع حقوق جامعه است یا خیر و یا مثلا رسیدگی به وضعیت زنان راه حل انحصاری اعاده حقوق جامعه است؟!
طرح چنین نکاتی ابتدا مستلزم برخورد با قضیه از دو سطح خرد و کلان است. چرا که نگاه به مسایل زنان تنها جنبه بررسی وتحقیقی ندارد و موضوعی بس گسترده و وسیع است که طیف قابل ملاحظه ای از مسایل جامعه شناختی را تحت پوشش قرار می دهد.
در سطح کلان و عمومی باید از حق شهروندی، حق انتخاب، حق آموزش و... برای همه دفاع کرد که طبعا قشر زنان را نیز پوشش دهد، حال آنکه در همین قالب می توان در یک چارچوب کلی به صنعت و صنف و قشر خاصی (زنان) بیشتر توجه کرد؟!
به عبارتی این سوال مطرح می شود که آیا با تحت آموزش قرار دادن زنان می توان به یک جامعه آرمانی و ایده آل رسید و از تمام مواهب آموزش، درک عمومی و دستیابی به منابع، بهره برد یا تنها در سایه سرمایه گذاری های عظیم در بخش آموزش همگانی اعم از زن و مرد، پیر و جوان می توان به اعاده حقوق اجتماعی انسان ها در جوامع دست یافت؟! در راه رسیدن به پاسخ این پرسش ها، طرح و ارایه چند پیش فرض ما را به نکات اساسی و قابل توجهی رهنمون می سازد. ابتدا اینکه زنان در سطح خرد را می توان به عنوان مهره های اصلی هر خانواده هسته ای نامید و حتی در خانواده های گسترده و عشیره ای نیز تاثیرگذاری زنان غیرقابل انکار است. سنت های حاکم در زندگی های گروهی و رعایت الزامات آن صرفا از سوی زنان ترویج وابقا می شود و در زندگی خانواده هسته ای نیز به واسطه ایشان است که نقش افراد خانواده تثبیت و یا تعریف می شود. به عبارت بهتر تداوم واستمرار اندیشه مطلق مردسالارانه و برعکس زندگی در سایه تفاهم و درک مشترک افراد از زندگی زناشویی تنها از طریق اشاعه اندیشه حاکم بر تفکرات زنان در خانواده است که نشر می یابد.
مطالعه گسترده در جوامعی که حاکمیت مطلق مردان در سیطره زندگی اجتماعی انسان ها کاملا مشهود است و از جهات بسیاری مردان به عنوان تصمیم گیرندگان صرف به رتق و فتق امور می پردازند، این ابقای حقوق و تثبیت اندیشه از سوی زنان بوده است. ریمون بودون در کتاب روش تحلیل مسایل اجتماعی به این موضوع اشاره دارد که ابقای تفکر برتر و حاکم، نتیجه ابقای اندیشه ای است که به عنوان فرودست به تبیین آن اندیشه می پردازد. یعنی حضور برتر و رسیدن به جایگاه بالاتر در نتیجه پذیرش این موضوع از سوی اندیشه گروهی است که در جایگاه پایین تری قرار گرفته اند.
پس به راستی می توان نقش زنان را در ابقا و القای اندیشه ها در سطح خرد و کلان نادیده گرفت؟ و یا می توان به آموزش های همگانی اعاده حقوق افراد و بها دادن به اندیشه مشارکت اجتماعی، حق انتخاب در سطح گسترده و کلان در جوامع سخن گفت، حال آنکه در سطح خرد چنین نیست!
تحقیقات پیرامون آموزش و پرورش نوجوانان و در مقطع دبستان بیانگر این مطلب است که چنانچه آموزش و صرف هزینه در این بخش از سوی کانون خانواده مورد حمایت قرار گیرد و یا شخصا توسط مادران پیگیری شود، درصد دانش آموختگان و آموزش در سطح واقعی تری در جامعه نمود یافته است و به راستی با آموزش زنان و صرف هزینه جهت بالا بردن توان علمی و دانش این قشر، بیش از نیمی از جمعیت جامعه را در راه گسترش آموزش عمومی و فراگیر با خود همگام و همراه نکرده ایم؟!
قدر مسلم اشاعه فرهنگ آموزش، اعاده حقوق و حق شهروندی نیازمند صرف هزینه های هنگفت به قدر جمعیت جوامع است، چرا که تمام افراد انسانی در جامعه از حقوق یکسان برخوردارند و در جای خود نیازمند صرف هزینه و منابع! حال آنکه با ارایه تسهیلات ویژه (ارایه و اشاعه آموزش ویژه به زنان) و تثبیت حقوق شهروندی چند گام جلوتر رفته ایم، چرا که خیل عظیمی از افراد جامعه را با خود همگام و همراه کرده ایم که بخصوص در آموزش و پرورش نوجوانان و جوانان و کودکان (به عبارتی شهروندان آینده) بار سنگینی از دوش دولت ها و گردانندگان جوامع بر می دارند.
تحقیقات اخیر پیرامون نقش آموزش در خانواده ها به خوبی بیانگر این موضوع است که پسربچه هایی که مادران تحصیلکرده و اهل مطالعه دارند (گیلدر و همکاران 1989) آرام تر و منطقی ترند، تمایل بیشتری به مطالعه و یادگیری دروس نشان دادند. اخیرا نیز مشابه این تحقیقات در استان تهران صورت گرفته است. از بین 89 مورد مشاهده ای که مادران تحصیلکرده، دیپلمه و یا پایین تر ولی اهل مطالعه داشتند، دختربچه ها تا 78 درصد و پسرها تا 83 درصد نسبت به دروس مدرسه شان علاقه مندتر بودند و تمایل بیشتری به مطالعه و یادگیری از خود نشان می دادند. از بین 89 مورد 66 نفر دارای کارنامه با معدل بالاتر از 17 بوده اند. در این میان دختربچه ها درک بهتری از مطالب آموزش های کتاب های درسی شان داشته اند و در انتقال اندوخته هایشان در زمان پرسش درس و یا امتحان کمتردچار اضطراب و تنش می شدند و بهتر انتقال مطلب می دادند. در میان پسران نیز مفاهیم دروس ریاضی را بهتر درک می کردند ودر ارایه راه حل خلاق تر عمل می کردند و در انتقال مطالب حفظ کردنی همچون تاریخ و جغرافی نیز تمایل بیشتری از خود نشان می دادند.
اما مسیله زنان در سطح خرد به مثابه امری اختصاصی، اقتضایات و تنبهات خاص خود را دارد. آسیب شناسی زنان و توجه به آفت خودمرکزبینی و تبلیغ زن سالاری به جای مردسالاری (که هر دو نامطلوب اند) باید در دفاع از حقوق زنان که به عنوان بخشی از یک پروژه ملی است مطمح نظر قرار گیرد.
خودآگاهی زنان، همچنین آگاهی آنان نسبت به حقوق و تکالیف خویش باید در دستور کار کانون های اختصاصی اعم از سازمان های زنان و نشریات زنان قرار گیرد. روشنفکران دینی در چنین حوزه هایی می توانند فعال تر از پیش باشند. به هرحال پرداختن به مسایل خاص زنان و حرکت گروه های فعال در این زمینه از دو جهت قابل تعمق و بررسی است. ابتدا از لحاظ بررسی های تاریخی و آنچه شیرازه تفکر و جوامع شهری و یا روستانشین را در مورد زنان تشکیل می دهد، دوم از جهت جامعه شناسی و بررسی های آماری وتحقیقاتی از فعالیت های زنان و مشارکت های گروهی ایشان در عرصه اجتماعی.
نتایج برگرفته از تحقیقات به خوبی بیانگر این امر است که در میان بزهکاران و کسانی که دارای ناهنجاری های اجتماعی هستند، بخش قابل توجهی دارای مادران کم سواد و سرخورده اند، زنانی که اعاده حق شهروندی، اعاده حق انتخاب و برخورداری از آموزش متوسط در زندگی شان معنایی نداشته و از حداقل حقوق اجتماعی برخوردار بوده اند. این نیز خود طرح مسیله می کند که به راستی نقش زنان در بازپروری و احیای خودباوری به عنوان شهروندان یک جامعه و برخورداری از تمام منابع موجود و در دسترس جوامع چیست؟!
آیا واقعا حقوق اجتماعی افراد را در جامعه می توان تامین نمود، حال آنکه فرزندان و کودکان جامعه در دامان انسان هایی پرورش می یابند که در طول زندگی شان ازآموزش های واقعی بهره نبرده اند، دسترسی یکسان و هماهنگ همچون مردان و منابع موجود در جامعه ندارند و مسایل و مشکلاتشان به عنوان مسایل پیرامونی وحاشیه ای مطرح می شود؟!
سخن آخر اینکه رسیدن به یک جامعه متعادل که در آن همه افراد از حقوق یکسانی برخوردار باشند و سرخوردگی و ناهنجاری بخش کوچکی از مشکلات حاکم بر جامعه را تشکیل دهد، ابتدا باید از رفع تبعیض از افراد جامعه و فراهم نمودن فرصت های مساوی و مناسب خصوصا برای زنان آغاز نمود. صرف هزینه های هنگفت در بخش آموزش و پرورش بدون حمایت کانون های اصلی خانواده ها که زنان و مادران هستند، به نوعی اتلاف سرمایه در دو صورت کیفی و کمی است و شکوفا نمودن استعدادهای جوامع در گرو استعدادهای نهفته در گوشه و کنار خانه هاست که هدایت اصلی توسعه در اشاعه فرهنگ را در دست دارند و عاملین اصلی توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و نهایتا سیاسی هستند!

شهناز روحی کارشناس پرستاری بیمارستان میرزاکوچک خان
روزنامه رسالت