راه یا بی  راه؟

راه یا بی راه؟

در غرب، با توجه به فراگیر تر بودن این پدیده در میان اقشار مختلف و مدت زمان طولانی تر رواج آن، نظریات فمینیستی با بازخورد های فراوانی از جانب مردان و زنان فمینیست یا آنتی فمینیست مواجه شده است که آگاهی از نظرات آنها به ما در فهم پدیده ی فمینیسم کمک خواهد کرد...
گروه زنان گوپی
1399/2/12
0 نظر

به محض اینکه هیچ دشمنی در میدان نباشد، همه در پُست خود بخواب می روند...

 

▪ برای برخورد فعالانه و نه منفعلانه با پدیده هایی که از غرب به کشور ما وارد میشوند، داشتن اطلاعات کافی و رویکرد انتقادی نه تنها باعث مصونیت از آفات احتمالی ِ نظری و عملی آن پدیده میشود، بلکه به باروری و رونق آن نیز کمک خواهد کرد. فمینیسم هم از جمله پدیده هایی است که موافقان و معاندان فراوانی دست کم در میان قشر تحصیل کرده ی دانشگاهی و حوزوی دارد.

در غرب، با توجه به فراگیر تر بودن این پدیده در میان اقشار مختلف و مدت زمان طولانی تر رواج آن، نظریات فمینیستی با بازخورد های فراوانی از جانب مردان و زنان فمینیست یا آنتی فمینیست مواجه شده است که آگاهی از نظرات آنها به ما در فهم پدیده ی فمینیسم کمک خواهد کرد. آگاهی از انتقادات آنتی فمینیست ها به فمینیسم- با پرهیز از هر نوع پیش داوری و جبهه گیری- ما را در مواجه ای هوشمندانه با این پدیده یاری خواهد کرد.

▪ اخیرا کتابی با نام فمینیسم: راه یا بی راه؟ کشف دوباره خواست خدا برای آزادی زنان اثر خانم دیانا پاسنو را مطالعه میکردم که به کوشش دفتر نشر معارف چاپ شده است. همانطور که از انتشارات آن قابل پیش بینی است، این کتاب در نقد فمینیسم نگاشته شده است. در عین حال این کتاب برای حامیان فمینیسم از دو جهت میتواند سودمند باشد: نخست از این جهت که نویسنده ی کتاب یک مددکار اجتماعی است و تاثیرات اجتماعی تفوق نسبی افکار فمینیستی در جامعه ی آمریکا را بررسی کرده است و این بررسی اگرچه مربوط به جامعه ی آمریکایی معاصر است، لکن اطلاع از آن برای حامیان فمینیسم خالی از فایده نیست و دوم اینکه نویسنده از منظر یک مسیحی متعهد و مومن به نقد آموزه های فمینیستی پرداخته است و این نکته هم میتواند برای خواننده ی ایرانی که در جامعه ای دینی و مسلمان زندگی میکند سودمند باشد؛ گرچه باز هم نباید تفاوت های فراوان مسیحیت و اسلام را از نظر دور داشت.

▪ در ابتدا تذکر بدهم که نویسنده ی کتاب منتقد فمینیسم، از آن نوعی که ما در کشور خودمان با آنها مواجه هستیم، نیست. شاید بتوان گفت او یک فمینیست ناراضی است، ناراضی از مسیری که فمینیسم در آن جریان یافته است. نویسنده اذعان میکند که در ایام جوانی او هم یک فمینیست بوده است، همچنین از تلاشهای زنان در آغاز جنبش فمینیستی، در راستای دستیابی به حقوق، تحصیل، کار و دستمزد برابر به نیکی یاد میکند.

به عنوان کارهایی که باید انجام می شدند . او به نخستین تلاشهای زنان برای مبارزه با مصرف مشروبات الکلی در سالهای نخستین دهه 1870 اشاره میکند و از فراموش شدن نام قهرمانان این جنبش با تاسف یاد میکند. او معتقد است قهرمانان این جنبش، کسانی نظیر فرانسیس ویلارد، تنها بخاطر گرایش های مسیحی شان، طرد و فراموش شده اند. نویسنده، در ابتدا (با استناد به جنبش مبارزه با مصرف مشروبات الکلی و توفیقات آن) فمینیسم را جنبشی برخاسته از دل مسیحیت و بر مبنای آموزه های مسیح می داند. او مشکل را از آن زمانی می داند که فمینیسم از جنبشی مسیحی به جنبشی پست مدرنیستی تبدیل شد .

در واقع او منتقد جدی سکولاریزه شدن فمینیسم است

د- البته پاستو یکسویه به قاضی نمی رود و در عین حال به انتقاد از کلیسا و مقاومت آن در مقابل تقاضاهای مشروع و به حق زنان نیز می پردازد. او اذعان میکند که فمینیسم میتوانست یک جنبش مسیحی در چارچوب کلیسا باشد زیرا کلیسا بطور کامل به شرافت و کرامت انسان مربوط است. اما اینطور نشد زیرا رهبری مردان در کلیسا آنچنان ریشه دار بود که نمیتوانست این مسیله را درک کند. او میگوید کلیسا بسیار دیر پا به عرصه نهاد زمانیکه دیگر نمیتوانست از تاثیر جنبش سکولارِزنان بر فرهنگ و فمینیسم جلوگیری کند.

▪ دیانا پاستو معتقد است فمینیسم به بی راهه می رود و علیرغم در دست داشتن ابزارهای قدرتمند رسانه ای و تا حدی دولتی، نتوانسته است زنانی همچون او را با خود همراه کند، فمینیسم با ارایه ی تصویری مضحک از مردان و معرفی کردن زنان به عنوان موجوداتی همه چیز دان و با کفایت، در موضع گیری های رسمی و غیر رسمی خود، چنین الغاء کرده است که مردها همان قدر به درد زن ها میخورند که دوچرخه به درد ماهی او با تکیه بر چند مسیله خاص که اتفاقا مورد مناقشه خود فمینیست ها هم هست، سعی در نشان دادن نادرست بودن آموزه های فمینیستی دارد: نخست بحث سست شدن ارکان خانواده و تحقیر زنان در این عرصه که نمونه ی مشهور آن ماجرای رسوایی اخلاقی رییس جمهورکلینتون و مونیکا لوینسکی بوده است.

دوم بحث آزادی سقط جنین از جانب برخی فمینیست ها و مباحث مربوط به حق حیات و مرگ خواهی فمینیست های طرفدار آزادی سقط جنین و دیگری بحث هم جنسگرایی است که منجر به از هم پاشیدگی خانواده ها شده و مستقیما در جهت حذف کامل مردان، به عنوان موجوداتی زاید، از زندگی زنان حرکت می کند. او با تکیه بر آموزه های مسیحی و برخوردی گزینشی با کتاب مقدس سعی دارد زنان را بسوی سرنهادن به فرمان خداوند دعوت کند و البته در مواردی هم سعی دارد با آوردن مثال ها و شواهدی از زندگی کاری خود و با استفاده از تحریک احساسات خواننده او را از دستاوردهای فمینیستی منزجر کند البته در اینکه همه این مشکلات صرفا پی آمد فمینیسم باشد جای بحث است.

اما نویسنده تا آن جا پیش می رود که تلاش های زنان برای بدست آوردن قدرت و رهبری را محکوم به شکست می داند، زیرا در واقع مبارزه آنها نه با مردان که با خواست خداوند است پس از تلاش بیهوده دست بردارید با این وصف، این به معنی یک سره بی ارزش تلقی کردن استدلال های نویسنده نیست مثالهای او اگرچه همه ی واقعیت نیستند، اما به هر حال بخشی از واقعیت ها را منعکس میکنند، به ویژه زمانی که از افسار گسیختگی جنسی و پی آمدهای آن با رواج هم جنسگرایی سخن میگوید اینکه فرهنگ جدید آمریکایی- تحت تاثیر فمینیسم- به همه روابط- اعم از رابطه با همجنس و غیر همجنس- رنگ سکس داده است و این پدیده همچون آفت به جان روابط عمیق دوستانه و انسانی میان دوهم جنس و حتی ناهمجنس افتاده است؛ اینکه آزادی سقط جنین، مطابق آمارهای منتشره چه پیامدهایی داشته است و یا اینکه چگونه فرهنگ جدید فمینیستی-خلاف وعده هایش- راه را بر تحقیر زنان، پورنوگرافی و بی مسیولیتی مردان گشوده است

به هر حال نویسنده با اینکه معترف به لزوم برابری و اشتغال زنان است، لیکن آنها را به دست آمده میداند و معتقد است با بازگشت بسوی مسیح میتوان از مصایب ناشی از انحراف رهایی یافت او معتقد است که اکنون و با فراهم شدن شرایط، زمان آن است که فمینیست ها ساکت بشوند و عملا به افزایش دانش و توان خود بپردازند در واقع او خواستار تعادل در جامعه و نیفتادن از آن سوی بام است. نویسنده میگوید زنان دیگر قربانی مردان نیستند( البته من نمیدانم در دنیایی که یک سوم زنان از شوهرانشان کتک میخورند چقدر این حرف درست است) اما او معتقد است زنان باید مراقب باشند که امروزه قربانی آموزه های فمینیسم نشوند، زنان، آنگونه که کتاب مقدس آنها را توصیف میکند، ملکه هایی با تاج طلا هستند که باید غرور و شخصیت خود را حفظ کنند

▪ نکته جالبی که نویسنده در خلال بیان تجربیاتش از حضور زنان در اجتماع آورده بود، اشاره به مسیله ای است که کما بیش در میان زنان آزادی خواه ما هم دیده میشود اینکه آنها هم خدا را میخواهند هم خرما اینکه دم از رقابت و برابری می زنند و در عرصه ی عمل به حیله های زنانه متوسل میشند. اینکه سعی در تهییج احساسات جنسی همکار یا رقیب خود دارند و آشکارا خلاف آنچه ادعا می کنند عمل می کنند.

اینکه در بسیاری از مشکلاتی که در محل کار یا تحصیل به وجود می آید، خود زنان و دختران آغاز کننده ی رابطه هستند، اینکه برای روسا و همکاران مرد موجودات راز نگهدار و قابل اعتمادی نیستند و اینکه سعی در احساسی کردن هر نوع رابطه ی کاری و جدی دارند، مایلند در محیط کار و تحصیل مورد توجه و محبت قرار بگیرند و اینکه خیلی زود بهشان بر میخورد و به نوعی سعی در تلافی و انتقام دارند در واقع زنان با تمام جاذبه های زنانگی خود وارد کارزار مبارزه علیه الگوهای فرهنگی زنانگی میشوند و مردان را به تحدی می طلبند و اینگونه، با توجه به حمایت قانون از زنان در این موارد(در آمریکا)، هم به خود و هم به مردان ظلم میکنند.

نویسنده در نهایت پیشنهادی هم دارد و آن نقادی و باز-ارزیابی خودمان و رفتارهای مان است، او زنان را بخاطر اینکه هرگاه خطایی میکنند فورا شروع به مظلوم نمایی میکنند، با اشک و آه به هم دردی با یکدیگر می پردازند و سعی در بیگناه جلوه دادن خود و یا هم نوعان خود و شکستن همه ی کاسه کوزه ها بر سر مردان دارند، سرزنش میکند با نویسنده همدل هستم، نه به این معنی که کاملا حق با اوست، اما فکر میکنم پیش از هر شعار،ادعا یا تقاضایی باید تکلیف مان را با خودمان روشن کنیم


توضیحات پاسنو دیانا1384فمینیسم راه یا بی راه کشف دوباره خواست خدا برای آزادی زنان ترجمه محمدرضا مجیدی تهران نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها دفتر نشر معارف
critic

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر