زنان ایرانی؛; محور مدرنیته

زنان ایرانی؛; محور مدرنیته

درک جایگاه امروزی زنان ایرانی به بررسی تجربه حضور آنان طی دو رخداد مهم تاریخی برمی گردد.انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی هر دو نقش آفرینی زنان را فراتر از آنچه در مفاهیم متعارف و سنتی تعریف می شد به معرض دید و داوری گذاشت و برای اولین بار موضوع مشارکت سیاسی زنان را به شکل مدرن آن در اذهان طرح کرد.
گروه زنان گوپی
1399/2/12
0 نظر

درک جایگاه امروزی زنان ایرانی به بررسی تجربه حضور آنان طی دو رخداد مهم تاریخی برمی گردد.انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی هر دو نقش آفرینی زنان را فراتر از آنچه در مفاهیم متعارف و سنتی تعریف می شد به معرض دید و داوری گذاشت و برای اولین بار موضوع مشارکت سیاسی زنان را به شکل مدرن آن در اذهان طرح کرد. از آغاز قرن بیستم و دگرگونی های بنیادی ناشی از تحولات آن در سپهر عمومی و سپهر خصوصی زنان ایرانی جایگاه خود را به عنوان یک فاعل اجتماعی، سیاسی و نماد تغییرات در بطن جامعه و به سوی تجدد تبیین کردند. از سوی دیگر در اواخر قرن بیستم و بعد از انقلاب اسلامی نیز زن ایرانی - آگاهانه یا ناآگاهانه- نماینده اصلی فرآیند اسلامی شدن و نماد محوری تغییرات بنیادی قرار گرفت.

 

در سال های پس از انقلاب اسلامی و طی30 سال گذشته زنان در برابر نقش های متعدد و گزینه های متناقض قرار گرفتند.

از یک سو باید خود را به سطوح آرمانی تصورات و تصاویر مطلوب فعالان انقلاب اسلامی می کشاندند و در عین حال باید خود را با واقعیت های زندگی روزمره و هستی خود هم به عنوان یک فرد و هم به عنوان یک زن درمی آمیختند.

موضوعات زنان و چالش های پیش روی آنان بدین سان در مرکزیت و اصول بدیهی گفتار سیاسی و اجتماعی پس از انقلاب جای گرفت. برای توصیف این چالش ها و درک صحیح از آن باید زنان را در جایگاه های متفاوت و نقش های متعددی که ایفا کردند و در تغییراتی که از طریق تجربیات در متن مسوولیت هایی که به عهده گرفته اند مشاهده کرد.

● زنان ؛ قهرمانان خاموش جنگ تحمیلی

هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اولین آزمون اراده مردم پس از انقلاب بود که در روند شدت گرفتن آن زنان نیز ناگزیر به پذیرش مسوولیت های جدیدی نظیر فراگیری فنون جنگ و حضور در جبهه شدند و به واحدهای بسیج گرویدند و در خانه و در غیبت همسر خود نقش نان آور و رییس خانوار را به عهده گرفتند.

با وجود شرایط متفاوت زنان بیشتر در معرض پیچیدگی های ناشی از جنگ قرار گرفتند. از جمله ایفای نقش های متعدد و گاه متناقض به عنوان مادر و همسر، فرزند و خواهر خانواده هایی که ساختار آن در هم شکسته شده بود: بدین معنا که هم باید زیر سایه مردی باشد که وجود خارجی نداشت و هم باید وظیفه آن مرد یعنی حفظ چارچوب و اعتبار و شأن خانواده را از جنبه اخلاقی، فرهنگی و نیز تامین اقتصادی ایفا می کرد.

این تجربه همزمان وابستگی ذهنی و استقلال واقعی در گسترش ابعاد و توانایی های وی زمینه ای شگرف برای توانمندی و رشد ایجاد کرد.

از سوی دیگر بار روانی ناشی از جنگ را باید تنها به دوش می کشید.چه همسر او شهید، چه مفقود و چه جانباز می شد و اندوه های فردی را همچون زنان صدر اسلام فرو می خورد. زن باشهامت و پاکدامن آلام خود را پنهان و رضایت خود را فریاد می زد چراکه نماد حفظ انسجام و کیان خانواده بود.

تنهایی تجربه خاص زنانی بود که در صبر و سکوت قهرمانی خاموش خود را در راه جهاد دینی و اجتماعی و جهاد فردی زندگی می کردند اما این حماسه زنانه کمتر در تاریخ معاصر توصیف و بازگو شد.

● زنان به مثابه تداوم نهادهای فرهنگی و اجتماعی

پس از جنگ بسیاری از گفتارهای جدید مجال بازگویی یافتند و در همین زمان بود که برخی حرکت ها بنیادگرای زنان اسلامی در آغاز انقلاب که سعی در حذف نمادهای مدرن غربی از جمله برخی از قوانین و دستاوردها داشتند،مورد تامل قرار گرفت.همین آگاهی انگیزه ای برای یک حرکت عمومی زنان از طیف های متفاوت در بطن جنبش اصلاح طلبی قرار گرفت.

در عین حال زنان با مواجهه با برخی موارد تضییع حقوقی خود،روی به ارتقای فردی خود از جمله تحصیل در دانشگاه ها و فعالیت در تمامی عرصه های سیاسی و اجتماعی آوردند و با گرفتن این درس تاریخی بزرگ که عدم حضور فعال در شکل گیری قوانین به حذف بنیادین شان منجر می شود به نیرویی فعال و اجتناب ناپذیر در جنبش های متفاوت اجتماعی مبدل شدند.

بدین صورت سهم بزرگی را در محقق کردن جنبش ها از جمله جنبش اصلاحات و جنبش دانشجویی برعهده گرفتند. به علاوه با حضورشان فضای سیاسی را بر مبنای دیدگاه های برابری جنسیتی تغییر دادند.

تا آنجا که شاهد هستیم در کمپین های انتخابات گروه های سیاسی موفقیت خود را با لحاظ کردن برنامه هایی حول خواسته های زنان تضمین می کنند.

زنان با رویکرد به چالش کشیدن تعاریف سنتی در سنت و ساختارشکنی سپهر مردسالار دیرینه گام برمی دارند و زنجیر واژه هایی را که ساختار پدرسالار بر آن تکیه زده بود سست و از معنا تهی کرده اند .

امروز زنان همراه با مشارکت در اقتصاد خانواده، وظایف نهادهای دیگری را نیز بر دوش می کشند: به عنوان مشاور در تمامی جنبه های مختلف مانند آموزش، روانشناسی، حفاظت از کودکان و افراد مسن خانواده، پرستاری از بیماران در خانه به شغل چندوجهی خانگی و همچون نهادهای جوامع مدرن کماکان اشتغال دارند و همچنان ارزش این فعالیت ها در تولید ناخالص ملی پنهان مانده و در نظر گرفته نمی شود.

● زنان و حجاب

پوشش و حجاب زنان تبدیل به نماد و نشانه بازسازی هویت جدید فرهنگی جامعه و برقراری دولت- ملت جدید قرار می گیرد.

در عین حال تاکیدی بر دیگربودگی نسبت به غرب است. این رویکرد امروز نیز نه تنها در جامعه ما که در سایر جهان اسلام الگویی فراگیر شده است.

زمانی که به زن نقش و مسوولیت سنگین آبرو ی جامعه داده می شود مسلماً پوشش، رفتار، گفتار و دیگر جنبه های وی بار مهنایی خواهد گرفت و به علاوه این مردان خواهند بود که بار مسوولیت حفظ و حراست این آبرو را به هر نحوی خواهند داشت بنابراین در ایران پدیده حجاب فراتر از یک پوشش و به گونه ای مبدل می شود که می بینیم گاه به گونه ای مستقل شکل جدید خود را پیدا می کند و روند تحول آن گویا و رویکرد صرفاً زنانه ای است از تداوم قاطع تغییر/ تطبیق این همان روشی که زنان خود را اداره می کنند.

شرایطی که پارامترها کاملاً ناشناخته اند، مکانیسمی است بنیادی برای شکل دادن به آینده و هسته اصلی رویکرد مدرن. کلید ورود به دنیای مدرن را - که در آن تجربه ای است که نسل گذشته با آن روبه رو نبوده- زنانی در دست دارند که فکر می کنند می توانند شرایط فردایشان را تغییر دهند.

● در جامعه ایرانی امر شخصی امری سیاسی است

آنجا که کوچک ترین نشانه زنانگی -و نه فقط زن بودن- در حوزه اخلاق و عرف مرزی بسیار نزدیک با گناه پیدا می کند و با توجه به ارتباط این مقوله ها با سیاست و اجتماع طبیعی است امر شخصی به معنای واقعی کلمه امری سیاسی تلقی می شود.

از دیدگاه بسیاری از زنان ایرانی همراه با انقلاب اسلامی برخی تلاش ها برای تفوق و برتری و آمریت مرد بر زن و ادعای مرد بر کنترل و نظارت بر زن،پیگیری شد.

از زمان انقلاب زنان و آنچه به آنان مربوط می شود با خود معنا و مفهوم سیاسی و فرهنگی را حمل می کند و به همین دلیل آنان در مرکز مباحث میان اسلام گرایان و سکولارها قرار گرفته اند.

به عبارت دیگر زنان و زنانگی با بافت سیاست و لایه های روابط قدرت آن در هم تنیده شده اند اما زنان پس از گذشت 30 سال از مسیر دشوار دستیابی به هویت واقعی خود و اجتناب از گرفتار شدن در دام گزینه زن سنتی/ زن کالایی به توانمندی چشمگیر و کم نظیری دست پیدا کرده اند.

به باور بسیاری از دیدگاه های جنسیتی روابط قدرت در درون ساختار خانواده بازتولید مکانیسم مردسالار است اما تغییر ناگزیر نقش و در پی آن قدرت زنان در این ساختار به عقب نشینی این مکانیسم منجر شده است. خروج از چارچوب وابستگی و اتکا به فردیت و استقلال خود، زنان را در حصول به هویتی مدرن رسانیده است.

تجربه درونی و شخصی و نیز منحصر به فرد هر زن به مثابه روزنه ای است برای درک بخشی از این هستی متکثر که معنا و تعریف واحدی ندارد؛ همین ویژگی ای که متعلق به عرصه مدرنیته است.

تلاش زنان برای دستیابی به راه حل هایی برای واقعیت پیچیده و ناشناخته جامعه امروز ایران، هستی زنان را دستخوش تغییر و منتقدان را به عقب راندن مرز تعاریف وادار کرده است. پذیرش روش های جدید برای حل مسایل زندگی و روبه رو شدن با دوراهی های قضاوتی مسلماً بهای پیشداوری و بروز برخی تعصبات را علیه زنان دربر دارد و این پرسش همواره برای زنان ما وجود دارد که چگونه می توان میان شأن و نظام اخلاقی و راه حل آشتی برقرار کرد؟ پس از یک قرن مبارزه و بیان مطالبات هنوز شاهد هستیم که گروهی حفظ وضعیت کنونی را در دستور کار خود دارند.

حال آنکه در چشم انداز جهان فردای ما این زن است که با پرداختن بهای گزاف برای تثبیت موجودیت و هویت خود پیشقراول موج تحول، مقتدرانه پرچم توسعه جامعه را در دست خود دارد و بدون شک ایران مدرن بر محور حضور و نقش آفرینی زنان ما رقم خواهد خورد.


دکتر زیبا جلالی نایینی
روزنامه سرمایه www sarmayeh net

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر