دانلود رایگان کتاب رمان سودازده pdf _ مجله مادر و کودک گوپی

دانلود رایگان کتاب رمان سودازده pdf _ مجله مادر و کودک گوپی
دانلود رایگان کتاب رمان سودازده pdf _ مجله مادر و کودک گوپی
کتاب سودازده نوشته ی فرناز رمضان نیا می باشد.رمان سودازده داستان دو زوجی است که به اجبار با هم ازدواج می کنند و آن ها دیگری را آزار و اذیت می کند...
1399/11/12
1 نظر
2932 بازدید
عنوان حجم دانلود
دانلود رایگان رمان سودازده 3 مگابایت

دانلود کتاب رمان سودازده

 

معرفی کتاب رمان سودازده: 

کتاب سودازده اثر فرناز رمضان نیا است.رمان سودازده داستان دو زوجی است
 
که به اجبار  با هم ازدواج می کنند و آن ها دیگری را آزار و اذیت می کند... 

 خلاصه ای از کتاب:

 در ساعت دوازده ظهر یک جمعه ی تابستانی، وقتی لب حوض نشسته بود و با
 
شمعدانی هایی که  دور تا دور آن چیده شده بودند مشغول بود، در خانه به صدا در آمد.
 
حدس زد خودشان باشند.

دم عمیقی گرفت و مثل همیشه سعی کرد بر خود مسلط باشد. هدایت الله خان
 
گفته بود به زودی  می آیند، اما روز و زمانش را مشخص نکرده بود.
 
از جایش بلند شد و به کندی، به سمت در حرکت  کرد. پشت در که رسید، نفس تازه ای گرفت،
 
باید مثل یک خانم رفتار می کرد، همان طور که  هدایت الله خان خواسته بود.
 
باید نشان می داد دختر هدایت الله خان ملک زاده است.
 
در را که  باز کرد، با چهار نفر که مقابلش ایستاده بودند و منتظر نگاهش می کردند، رو به رو شد.
 
اشرف را  خیلی زود تشخیص داد و به این فکر فرو رفت که با وجود داشتن
 
سه دختر چه قدر خوب و خوش  بر و رو مانده.
 
چادرش را جلوی صورتش گرفته بود و منتظر حرفی از سوی او بود!...
 
پنج نفری پشت سر هم داخل خانه رفتند. اشرف همانطور که چادر را از روی
 
شانه هایش بر می داشت خانه را هم نگاه می کرد. خانه قدیمی بود اما بزرگ و ترتمیز!
 
مادر وفا زن با سلیقه و مرتبی بود و از همه چیز به خوبی مراقبت کرده بود. بعد از او هم وفا
 
مسئولیتش را به خوبی انجام داده بود.
 
وفا فورا به آشپزخانه رفت تا بساط ناهار را مهیا کند. همه چیز آماده بود فقط مانده بود سالاد

شیرازی!
 
وفا عاشقش بود و اگر هرروز با غذایش سالاد شیرازی نمی خورد، آن غذا به او نمی

چسبید! به خاطر همین هم همیشه پدرش به او می گفت: خوبه تو شیرازی نشدی بابا!
 
حتما ادامه ی این رمان عاشقانه رو دانلود کنید.
 
 برای شما رمان عاشقانه ی دیگری آماده کرده ایم به نام ایرما حتما همین حالا
 
این رمان رو دانلود و مطالعه کنید.
 

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر
 
پرسش
موافقم1
مخالفم0
setayesh  (چهارشنبه 6 اسفند 1399)
رمان سودازده زمانیکه راهنمایی بودم میخوندم. یادش بخیرررررر