آسیب شناسی مدیریت نظام آموزشی کشور و تاثیر آن بر وضعیت موجود نظام آموزشی

آسیب شناسی مدیریت نظام آموزشی کشور و تاثیر آن بر وضعیت موجود نظام آموزشی

تحول نظام آموزشی...
گروه آموزش و پرورش گوپی
1399/2/12
0 نظر

● آسیب شناسی مدیریت نظام آموزشی کشور و تاثیر آن بر وضعیت موجود نظام آموزشی

 

مروری بر سیر تکوین و شکل گیری مدیریت نظام آموزشی در کشور، حکایت از آن دارد که آسیب ها و مشکلات متعددی دامنگیر آن شده است. این روند بر وضعیت موجود نظام آموزشی کشور تاثیرات فراوانی گذاشته است و موجب بروزکاستی های زیادی در آن شده است. از جمله این آسیب ها در مدیریت نظام آموزشی می توان به این موارد اشاره نمود؛

1) عدم نوآوری و خلاقیت

2) عدم مشارکت

3) عدم برنامه ریزی استراتژیک(راهبردی)

4) فقدان ارزیابی آموزشی

بررسی و تحلیل آسیب های مذکور، در گرو شناخت منشأ آن هاست؛ همچنان که رفع آن ها در گرو ارایه راهکارهایی کاربردی و مشخص است. مطالعه پیرامون این آسیب ها، بیانگر آن است که علل فراوانی موجب بروز این آسیب ها گردیده است که اهم آن ها عبارتند از:

فقدان ایده های جدید، غلبه فعالیت های فردی بر جمعی، فقدان برنامه ریزی استراتژیک و عدم آگاهی از مطلوبیت برنامه های اجرا شده(فقدان ارزیابی).

ادامه این روند قطعاً در آینده هزینه های فراوانی را برای نظام آموزشی به بار خواهد آورد که ضروری می نماید به طور جدی به آن ها پرداخته شود. لذا با توجه به موارد ذکر شده در این مقاله سعی خواهد شد تا ضمن تشریح آسیب های نظام مدیریت نظام آموزشی و منشأ این آسیب ها؛ به ارایه ی راهکارهایی به منظور کاهش و رفع آن ها پرداخته شود.

● مقدمه:

امروزه سازمان ها (در معنای وسیع کلمه) رکن اصلی اجتماع کنونی اند و مدیریت، مهم ترین عامل در حیات، رشد و بالندگی و یا مرگ سازمان هاست. مدیر، روند حرکت از "وضع موجود" به سوی "وضعیت مطلوب" را هدایت می کند و در هر لحظه، برای ایجاد آینده ای بهتر در تکاپوست. نیاز به مدیریت و رهبری و اصول آن ها، در همه زمینه های فعالیت اجتماعی، محسوس و حیاتی است. این نیاز، به ویژه در نظام های آموزشی اهمیت بسیاری دارد، زیرا آموزش نقشی اساسی در گردش امور جامعه و تداوم بقای آن برعهده دارد و رهبری ومدیریت اثربخش، لازمه تهیه و اجرای برنامه های آموزشی نتیجه بخش و کیفی است.

مدیریت با توجه به ارزش های حاکم بر جوامع و زیربنای اعتقادی و فلسفه اجتماعی آن تعریف می شود. به زعم دکتر کیمبل وایلز؛ مدیریت و رهبری آموزشی دارای معانی و مفاهیم مختلفی است و هر کس بر حسب تجارب و احتیاجات و مقاصد خود؛ برای آن مفهومی در نظر می گیرد( وایلز؛ 1376).

فرهنگ لغت بین المللی تعلیم و تربیت، مدیریت آموزشی را " به کاربردن تکنیک ها و روش های اداره سازمان های تربیتی با در نظر گرفتن هدف ها و سیاست های کلی تعلیم و تربیت" تعریف می کند(وایلز؛ 1376).

مدیریت آموزشی، در مقایسه با سایر مدیریت ها، به تجربه و قدرت یادگیری همراه با توانایی تصحیح قواعد تصمیم گیری مدیران آموزشی نیاز دارد و به لحاظ تاثیری که می تواند بر جریان و فعالیت های بهسازی کارکنان و در نتیجه بهبود کیفیت تولیدات سازمان بگذارد؛ واجد اهمیت بسیاری است(بهرنگی؛ 1380).

مدیریت آموزشی به مانند دیگر علوم انسانی نیازمند آن است که به صورت ملی و بومی به آن نگریسته شود تا بتوان آن را متناسب با زیربنای فلسفی و اجتماعی مسلط بر جامعه؛ مورد مداقه و بررسی قرار داد. در کشور ما نیز چند سالی است که به صورت جدی و دقیق مدیریت آموزشی مورد توجه قرار گرفته است. چرا که افزایش تعداد افراد تحت پوشش نظام آموزشی، گسترش واحدهای آموزشی و اداری و افزایش متولیان آموزشی؛ نیاز به مدیران آموزشی بیشتری را برای مدیریت این مجموعه عظیم ایجاد می کند و در نتیجه اهمیت توجه به مدیریت آموزشی را از نظر کمی و کیفی بیش از پیش نمایان می کند.

در سال های اخیر؛ اقداماتی در جهت بهبود کیفی مدیریت آموزشی انجام شده و دوره ها و مراکز آموزشی مدیریتی در نقاط مختلف کشور ایجاد گردیده است؛ ولی تا رسیدن به حد مطلوب هنوز راهی طولانی در پیش است. برای این که این مسیر به درستی طی شود، ضروری می نماید تا آسیب های وارده به مدیریت نظام آموزشی به خوبی تشخیص داده شود و سپس با ارایه راهکارهایی مناسب به رفع منشاء بروز آن ها پرداخت. مسلما پرداختن به این مهم نیازمند توجه به علم مدیریت است. اما به اعتقاد متخصصان مدیریت آموزشی، در حال حاضر مدیران ما اهمیت چندانی برای علم مدیریت قایل نیستند و در عمل اولویت آن را به رسمیت نمی شناسند. جو حاکم بر اداره ها و موسسه های آموزشی ما بیش از آن که مشوق به کارگیری مدیریت آموزشی به عنوان علم باشند، موید برداشت های شخصی و ذهن گرایی است و در نتیجه مدیران آموزشی در ایران فاقد دید و بینش علمی هستند. در واقع موسسه های آموزشی تحت تولیت حرفه ای مدیریت آموزشی قرار ندارند و مطالعات و نوشته های علمی نظامدار و به خصوص با رنگ و بوی ایرانی وجود ندارد(عباس زاده؛ 1374).

با این نگاه اولیه به موضوع مدیریت نظام آموزشی و اهمیت پرداختن به آن، در ادامه به آسیب شناسی مدیریت نظام آموزشی و تاثیرات آن ها بر وضع موجود نظام آموزشی خواهیم پرداخت. ترتیب مطالب بدین صورت خواهد بود که در ابتدا آسیب های مدیریت نظام آموزشی و تاثیرات آن ها بر وضعیت موجود نظام آموزشی ذکر می گردد و سپس منشاء پیدایش آن ها تشریح و در آخر راه کارهایی به منظور کاهش و رفع آن ها ارایه می گردد. از جمله مواردی که در اینجا به عنوان مهمترین آسیب ها و مشکلات مدیریت نظام آموزشی به آن ها خواهیم پرداخت، عبارتند از:

عدم نوآوری و خلاقیت، عدم مشارکت، عدم برنامه یزی استراتژیک (راهبردی) و فقدان ارزیابی آموزشی.

● نوآوری و خلاقیت

فراگرد خلاقیت عبارت است از هر نوع فراگرد تفکری که مساله ای را به طورمفید و بدیع حل کند. امروزه تداوم حیات سازمان ها به قدرت بازسازی آن ها بستگی دارد؛ این بازسازی از طریق هماهنگ کردن اهداف با وضعیت روز و اصلاح و بهبود روش های تحقق این اهداف انجام می شود. به علاوه، امروزه به ضرورت پیش بینی نیازها و راه های رفع آن ها تاکید بیشتری می شود؛ زیرا سازمان ها مجبورند خود را برای ایجاد چنین تغییراتی آماده سازند یا خطر مواجهه با بحران های احتمالی را بپذیرند(رضاییان؛ 1381). امروزه مدیران باید برخلاف گذشته که از تغییر و تحول نفرت داشتند، بدان عشق ورزند. هم اکنون نوآوری در فناوری، اطلاعات و ارتباطات به حدی است که مدیران را چاره ای جز همزیستی با تازه ها نمی باشد(رحیمیان؛ 1378).

تداوم حیات نظام های آموزشی نیز به عنوان یک سازمان به قدرت بازسازی آن ها بستگی دارد؛ این بازسازی از طریق هماهنگ کردن اهداف با وضعیت روز و اصلاح و بهبود روش های تحقق این اهداف انجام می شود. مدیریت آموزشی در مسیر تطبیق خود با تغییرات، ناگزیر از تقویت فراگردهای نوآوری و خلاقیت است؛ زیرا به مرور زمان، سازمان های غیرخلاق از دور خارج می شوند و یا مجبور می شوند سیستم خود را اصلاح کنند.

هم اکنون سازمان های آموزشی در برخورد با شرایط دشوار دنیای سازمان ها، از موقعیت پیچیده تری برخوردارند و به همین سبب می توان آن ها را سازمان های موجود در خط مقدم برخورد با عوامل بحران زای سازمان ها معرفی کرد. این سازمان ها از یک سو برای آن که بقا و اثربخشی خود را تضمین کنند؛ باید فعالیت های خود را متناسب با فشارهای محیطی موجود، بررسی و تغییر و اصلاح نمایند و از سوی دیگر با توجه به نقشی که در جوامع به عنوان الگو و قالب سایر سازمان ها دارند، باید در جهت ایجاد بستری مناسب برای اثربخش کردن سازمان های دیگر نیز برنامه ریزی و تلاش نمایند(ساکی؛ 1380).

اما در حال حاضر ما شاهدیم که فقدان نوآوری و خلاقیت در مدیریت نظام آموزشی ما به گونه ای است که امروزه نظام آموزشی ما را در معرض مشکلاتی جدی قرار داده است. ادامه این روند می تواند صدمات جبران ناپذیری را در آینده بر پیکره نظام آموزشی وارد نماید. عدم رواج خلاقیت و نوآوری موجب تاثیراتی در وضعیت فعلی نظام آموزشی ما شده است که از جمله این موارد می توان به: عدم به کار گیری ایده های نوین، عدم استفاده از پتانسیل خلاقانه افراد در اداره نظام آموزشی و به روز نبودن تصمیمات نظام آموزشی اشاره کرد. منشاء پیدایش این آسیب می تواند مواردی مانند: فقدان اعتماد به نفس، ترس از انتقاد و شکست، تمایل به همرنگی با دیگران و فقدان تمرکز ذهنی باشد(تری، 1977).

به منظور کاهش این مشکل و افزایش توان خلاقیت و نوآوری در مدیریت نظام آموزشی، پیشنهاد می گردد که مدیران آموزشی، محیط های کاری جدید را به گونه ای طراحی کنند که محرک خلاقیت و جریان مستمر ارایه فکرهای جدید باشد. آن ها باید مراقب باشند تا فکرهای خوب، واقعاً در فراگردهای کاری جدید یا اصلاح شده به اجرا درآیند. همچنین باید برای فعال شدن استعداد بالقوه خلاقیت، زمینه تقویت نگرش مثبت به آزادی فکر و ارایه طرح های جدید فراهم شود؛ به گونه ای که آن ها بتوانند علی رغم واکنش های نامطلوب احتمالی دیگران، با اعتماد نفس کافی به خلاقیت بپردازند.

● مشارکت

بسیاری از فعالیت های مدیران متضمن اتخاذ و اجرای تصمیم ها می باشد. این تصمیم ها شامل برنامه ریزی کار، حل مشکلات فنی، گزینش زیردستان، تعیین اضافه حقوق، تعیین ماموریت های شغلی و مانند این ها می باشد. مدیر مشارکتی دربرگیرنده کوشش هایی است به منظور ترغیب دیگران به مشارکت در اتخاذ تصمیم ها و تسهیل آن از سوی دیگران که در غیر این صورت مدیر خود به تنهایی باید آن ها را اتخاذ کند... شرکت دادن دیگران در اتخاذ تصمیم هایی که از جنبه های مهم آنان را تحت تاثیر قرار خواهد داد، اقدامی متداول است(رابینز؛ 1382).

مشارکت؛ اندیشه ای است در راستای انجام وظیفه که بر اساس طیف شگفت آوری از فرآیندهای ارزشمند شکل گرفته و در برگیرنده صمیمیت و انعطاف پذیری است. مشارکت ارتباط تنگاتنگی با اندیشه های آزادی فردی، مجموعه ای از اصول و استانداردهای ارزیابی و رفتار فردی، رهایی از فشارهای خارجی، حفظ دانش ویژه و حرفه گرایی دارد. منافع مشارکت مربوط می شود به فرهنگ و نگرش مشترک گروه ها و حقی است که به تمام افراد تحت پوشش نظام آموزشی اعم از تازه کار یا ارشد؛ اجازه فعالیت مشترک را می دهند، این احساس به مثابه جنبه ارزشمندی از زندگی توصیف شده است. به منظور تحقق اصل مشارکت در مدیریت نظام آموزشی، مدیر باید نشان دهد که واقعاً معتقد است و ایمان دارد که کارمند می تواند و می خواهد کار بهتری ارایه دهد. پشتوانه این اعتقاد و اعتماد، تلاش صادقانه و مخلصانه برای فراهم آوردن امکان و فرصت هایی است که کارمند بتواند در تصمیماتی که او و کار او را تحت تاثیر قرار می دهند، مشارکت واقعی داشته باشد. پشتوانه این اعتماد و ایمان، اعتقاد و ایمان به کارمند است؛ به طوری که اگر نظر و عقیده خوبی از او شنیده شد، از وی قدردانی شود و در اولین فرصت به فکر او جامه عمل بپوشاند(وایلز؛ 1376).

فقدان اندیشه مشارکتی به عنوان یک آسیب جدی در نظام آموزشی ما محسوس می باشد که در حال حاضر موجب بروز مشکلاتی در نظام آموزشی ما گردیده که اهم آن ها عبارتنداز: عدم دخالت اعضاء نظام آموزشی در تصمیم گیری، اتخاذ تصمیمات فردی که برگرفته از نظر کلیه افراد ذی نفع نیست و دیگر این که در اثر فقدان اندیشه مشارکتی، افراد تصمیمات اتخاذ شده را از خود نمی دانند و متعهدانه سعی در تحقق آن ندارند.

منشاء پیدایش این آسیب می تواند مواردی از قبیل عدم آگاهی از مزایای مدیریت مشارکتی و غلبه فعالیت های فردی بر فعالیت های جمعی باشد.

به منظور رفع این مشکل پیشنهاد می گردد که با تشکیل کارگاه هایی به تبیین مزایای مدیریت مشارکتی پرداخته شود و این احساس به مثابه جنبه ارزشمندی از فعالیت آموزشی توصیف گردد. برای موفقیت در مشارکت لازم است، علاوه بر سایر ابزارها، گروهی از افراد باشند که شخصاً علاقه مند و متعهد به فضیلت دانش بوده و همسان با آن قابلیت درک مشارکت را داشته باشند.

● برنامه ریزی استراتژیک (راهبردی)

برنامه ریزی استراتژیک را می توان تلاش منظم و سازمان یافته در جهت اتخاذ تصمیم ها و مبادرت به اقدامات بنیادی تعریف کرد که به موجب آن مشخص می شود یک سازمان چیست؟ چه می کند؟ چه فعالیت های خاصی را باید انجام دهد و چرا؟ (تایلس، 2004)

در نظام های آموزشی پویا، تشخیص نیازهای آینده از قبل صورت گرفته و اصطلاحاً برنامه ریزی برای آینده آن نظام ها، فرا کنشی است. این نظام ها اسیر تغییرات نخواهند شد و برنامه ریزی آن ها به صورت واکنشی صورت نخواهد گرفت، بلکه به استقبال تغییرات خواهند رفت و خود را از قبل برای آن مهیا نموده و در ایجاد آن دخالت می کنند. برنامه ریزی فراکنشی نیاز به ارزیابی دارد. چرا که باید محیط درونی و بیرونی سازمان را به طور کامل مورد ارزیابی و بررسی قرار دهد. به زعم تیلور و اسکاتر برنامه ریزی استراتژیک فرایند هماهنگ سازی و همتا سازی(Matching) بین یک سازمان و محیط پیرامونش، بر ارزشیابی دقیق و واقعی آنها متکی است. (تیلور و اسکاتر، 2003،). در برنامه ریزی توسعه نظام های آموزشی، ارزیابی در تمام کارکردهای مدیریتی لازم و ضروری است. این جریان از اولین گام که به تشخیص نیازها اقدام می گردد تا آخرین گام که به ارایه برون داد نظام منجر می شود، ادامه می یابد. (بازرگان، 1369).

برنامه ریزی استراتژیک مطمینا می تواند منافع زیادی برای سازمان های آموزشی داشته باشد که می توان به برخی از آن ها اشاره نمود.

1) برنامه ریزی استراتژیک مؤسسه ها را قادر می سازد تا نسبت به سرنوشت خود فعال و فراکنشی عمل نمایند. چرا که مؤسسات آموزشی از طریق برنامه ریزی استراتژیک به دلیل توجه به روندها و فرآیند توسعه محیط خارجی، کمتر در دام مشکلات جدید محیطی قرار می گیرند. (کتلین؛ 2003)

2) به انتظارات ذی نفعان آموزشی یعنی کسانی که تحت تاثیر عملکرد سازمان قرار دارند و در فرآیند برنامه ریزی استراتژیک نقش ایفا می نمایند؛ توجه می شود. بنابراین مؤسسات آموزشی بازخوردهای با ارزش را از عملکرد موفق و همچنین از بخش هایی که نیازمند بهبود و توجه است، دریافت می نمایند.

3) نمایندگان ستاد آموزشی و سایر ستادها به دلیل درگیرشدن در فرآیند برنامه ریزی استراتژیک؛ دیدگاه های بی نظیر و خوبی را می توانند ارایه دهند. این درگیری موجب ارایه دیدگاه های بی نظیر و خوبی برای اجرای موفقیت آمیز برنامه ریزی استراتژیک می گردد. زیرا همین گروه ها مسیولیت اصلی اجرای برنامه ها را بر عهده دارند. این مشارکت، تعهد آن ها را نسبت به اجرای برنامه افزایش داده و احساس وحدت و یکپارچگی را در مؤسسات تقویت می نمایند.

4) دخالت و درگیر کردن سایر ذی نفعان آموزشی در فرآیند برنامه ریزی؛ آن ها را به مدافعان خارجی سیستم تبدیل می نماید. به طوری که حمایت آن ها موجب توفیق و پویایی سیستم می گردد. در واقع کارفرمایان اصلی نظام های آموزشی، ذی نفعان آموزش هستند و حمایت آن ها از موسسه مستلزم دخالت دادن آن ها در فرآیند برنامه ریزی می باشد. این امر مستلزم دخالت فعال آن ها در برنامه ریزی است؛ نه دخالت دادن به صورت سنتی که در قالب مشاوره صورت گرفته است. دخالت دادن آن ها در الگوی برنامه ریزی استراتژیک به مراتب بیش از مشورت دادن سنتی است . دخالت فعال آن ها برای حمایت دایمی و مشارکت فعال امری ضروری است که به این موضوع به عنوان یک برنامه ریزی استراتژیک توجه ویژه ای گردیده است.

5) یکی از منافع عمده دیگر برنامه ریزی استراتژیک در مؤسسات آموزشی آن است که این الگو می تواند موجب پایداری موسسه علیرغم عدم تداوم در مدیریت و رهبری آن گردد. سیمون و پول می گویند که در دانشگاه یوسکانیس مادیسون از 1980 تا 1994 به طور متوسط هر پنج سال؛ رییس دانشگاه تغییر کرده، ضمن آن که طول دوره تصدی مدیریت دایما کاهش یافته است. بررسی این دو نفر نشان می دهد که برنامه ریزی استراتژیک موجب می گردد یک گروه وسیعی از تصمیم گیران در سطوح مدیریت به طور فعال درگیر امر برنامه ریزی شوند. تصمیم گیری به این شیوه می تواند سازمان را حفظ نموده و کمک نماید تا به اهدافش در طی تغییرات مدیریتی برسد (وفایی؛ 1385).

سیمونس و پول همچنین اشاره می کنند که فرآیند برنامه ریزی استراتژیک بر پایه مشارکتی می تواند حتی با بیشترین تغییرات مدیریتی همراه باشد. این الگو می تواند پذیرای رهبران و مدیران آموزشی خارج از سیستم نیز باشد. به کارگیری مدیران خارج از سیستم موجب می گردد تا رهبران جدید با مدیران گروه داخلی که تقریبا ثابت بوده و به اهداف موسسه پایبند می باشند، در خلق چشم انداز موسسه شرکت نموده و حرکت سازمان را به سوی اهداف استراتژیک تداوم بخشند. (وفایی؛ 1385).

آلکساندر علاوه بر مزیت های ذکر شده پیرامون برنامه ریزی استراتژیک؛ مزایای زیر را برای برنامه ریزی استراتژیک مطرح نموده است: (الکساندر؛ 1999)

1) برنامه ریزی استراتژیک یک چارچوبی را جهت هدایت نظام آموزشی به سوی چشم انداز مطلوب که می خواهد به آن برسد، تعیین می نماید.

2) چارچوبی برای نیل به برتری رقابتی فراهم می آورد.

3) اجازه می دهد تا همه ذی نفعان آموزشی برای تحقق اهداف در تصمیم گیری ها شرکت نمایند.

4) خلق آینده مطلوب و چشم انداز مشترک با مشارکت همه ذی نفعان کلیدی، موجب دلگرمی آن ها می گردد، تا آن ها به طور خلاقانه پیرامون جهت های استراتژیک موسسه بیاندیشند.(وفایی1385)

5) اجازه گفتگو بین ذی نفعان و مدیران پیرامون درک و بهبود چشم انداز سازمانی داده و حس تعلق به برنامه ریزی استراتژیک و سازمان را ایجاد می نماید.

فقدان برنامه ریزی استراتژیک به عنوان یک آسیب جدی در نظام آموزشی ما محسوس می باشد که در حال حاضر موجب بروز مشکلاتی در نظام آموزشی ما گردیده که اهم آنها عبارتنداز: تهدید نظام آموزشی توسط رویدادهای آتی، ابهام در اهداف، فراوانی تصمیمات کوتاه مدت و کمبود تصمیمات آینده نگر. منشاء پیدایش این آسیب؛ ناشی از تمرکز صرف بر زمان حال و موضوعات فعلی نظام آموزشی است. به عبارتی دیگر این مشکل هنگامی رخ می دهد که مدیران نظام آموزشی فاقد مهارت آینده نگری بوده و خود را برای مواجهه با موقعیت های آینده آماده ننموده اند.

به منظور رفع این مشکل پیشنهاد می گردد تا مدیران نظام آموزشی به اتفاق، هدف های نظام آموزشی را تعریف کرده و چگونگی تحقق آن ها و نحوه عمل خود را مشخص نمایند. همچنین می باید پیشاپیش به مطالعه عکس العمل ها در برابر تصمیمات، حرکات و نتایج فعل و انفعالات بپردازند تا بتوانند به خوبی در فرصت مناسب به اهداف مورد نظر نایل گردند.

● ارزیابی آموزشی

بیبای (1978)، ارزیابی را فرآیند جمع آوری و تفسیر نظام دار شواهدی که در نهایت به قضاوت ارزشی، با چشم داشت به اقدامی معین بیانجامد؛ می داند. این تعریف که به نظر می رسد تعریفی جامع و مانع است چهار عنصر کلیدی را در برمی گیرد. عنصر اول نظام دار بودن است که حاکی از درجه ای از دقت و برنامه ریزی جهت گردآوری اطلاعات است. عنصر دوم تفسیر شواهد است و عنصر سوم قضاوت ارزشی، که ارزیابی را از حد توصیف صرف فراتر می برد و چهارمین عنصر با چشم داشت به اقدامی معین، حاکی از این امر است که ارزیابی آگاهانه و به منظور انجام اقدامی در آینده صورت می گیرد. (ولف، 1984 ترجمه کیامنش 1375).

چنانچه دیدگاه سیستمی (مشتمل بر عوامل درونداد، فرآیند، برونداد و پیامد) را درباره فعالیت های آموزشی منظور کنیم و هر کوشش آموزشی را به عنوان یک سیستم مورد نظر قرار دهیم، ارزشیابی مترادف است با قضاوت کردن درباره مطلوب بودن کوشش یاد شده به منظور برآوردن نیاز معین. در این تعریف منظور از نیاز؛ فاصله میان نتایج جاری و نتایج مطلوب است.

ارزیابی در مسیر تکوین خود؛ از یک روند رو به رشد و ترقی برخوردار بوده و همگام با درک ارزش و اهمیت آن در نظام های آموزشی و به صورت جامع تر مورد توجه قرار گرفته است، به طوری که در دهه پایانی قرن بیستم و اوایل قرن 21، ارزیابی آموزشی به مفهوم جست وجوی منظم برای قضاوت و یا توافق درباره ارزش یا اهمیت یک پدیده آموزشی (برنامه، فعالیت و...) به منظور بهبود آن در جهت کاهش فاصله میان نتایج جاری و نتایج مطلوب نگریسته می شود (بازرگان، 1380).

ارزیابی نباید صرفاً به عنوان یک کار اداری و رفع تکلیف به حساب آید. شاید به جرات بتوان گفت که مقداری از مشکلات اداری و آموزشی جوامع مربوط به عدم ارزشیابی درست باشد. ارزشیابی باید با توجه به جمیع جهات و رعایت مسایل و مشکلات فردی، گروهی، سازمانی و شرایط محیطی باشد. ارزشیابی کننده نباید ارزشیابی را به صرف ارزشیابی و به عنوان هدف به کار گیرد. ارزشیابی بدون توجه به شرایط محیطی مانند شرایط روانی، اقتصادی، اجتماعی و حتی مسایل دیوانسالاری که در محیط کار حاکمیت دارد؛ قابل قبول و معتبر نیست. میرسپاسی در همین رابطه گفته است که ابزار ارزشیابی نباید مستقل از سایر متغیرها به کار گرفته شود. به عقیده او شرط موفقیت در یک نظام ارزشیابی، تناسب آن با شرایط محیط کار است(میر سپاسی ؛1382).

ارزیابی آموزشی بایستی بر کارکردهای گوناگون مدیریت آموزشی اشراف داشته باشد. زیرا این امر باعث می شود که با بهره گیری هرچه بیشتر از منابع، تحقق هدف های مورد نظر میسر گردد. بدین سان اطلاعاتی که از ارزیابی آموزشی به دست می آید، می تواند جهت دهنده فعالیت های آموزشی باشد.

در نتیجه می توان گفت که برای کارآمد کردن شفافیت هر نظام آموزشی جهت تحقق هدف های موردنظر، باید یک زیر نظام ارزیابی برای آن منظور داشت. همچنین با استفاده از اطلاعات ارزیابی، اطمینان لازم درباره تحقق رسالت و ماموریت های نظام را به دست آورد. (بازرگان، 1380، 27-26)

فقدان به کارگیری ارزیابی به عنوان یک ابزار یاری دهنده به فرایند مدیریت نظام آموزشی از دیگر آسیب ها و مشکلاتی است که نظام آموزشی ما با آن درگیر است که در حال حاضر موجب بروز مشکلاتی در نظام آموزشی گردیده است. از مهمترین مشکلاتی که فقدان این امر در مدیریت نظام آموزشی را موجب گردیده می توان به این موارد اشاره نمود: عدم آگاهی از مطلوبیت برنامه ها، عدم دسترسی به بازخورد حاصل از فرایند برنامه های اجرا شده و نبود شفافیت و کارایی فعالیت های آموزشی و در نتیجه عدم فراهم آوری ارتقای کیفیت آن ها.

به منظور رفع این مشکل؛ پیشنهاد می گردد تا مدیران آموزشی با استفاده از روش های دقیق علمی به ارزیابی از فرایند آموزش و وضعیت نظام آموزشی بپردازد که در این راه ضروری می نماید تا از روش ها و الگوهای دقیق و منظم ارزیابی استفاده نماید. در اولین گام مدیران باید به قضاوت درباره نیازها بپردازند. این عمل را سنجش نیازها یا ارزشیابی تشخیصی می نامند. سپس از طریق فرآیند جمع آوری؛ به تفسیر نظام دار شواهدی که در نهایت به قضاوت ارزشی می انجامد، بپردازند.

● نتیجه گیری

امروزه مدیریت آموزشی به عنوان یکی از ارکان نظام آموزشی محسوب می شود که تغییر و اصلاح آن می تواند نتایج محسوسی را در نظام آموزشی به بار آورد. از سویی این تغییرات می باید متناسب با وضعیت بومی و محلی هر کشور باشد تا این تغییرات به وسیله افراد تحت پوشش به آسانی مورد قبول واقع شود. اما مدیریت آموزشی در این راه باید از آسیب ها و کاستی هایی که نظام آموزشی را به طور جدی در معرض خطر قرار می دهد، غافل نشود و به صورت دقیق و منظم و با استفاده از علم مدیریت در صدد رفع آن ها برآید.

از جمله اهم مواردی که می توان به آن ها به عنوان آسیب های مطرح شده در نظام آموزشی نگاه کرد، شامل این موارد می باشد:

فقدان نوآوری و خلاقیت در مدیریت نظام آموزشی، فقدان اندیشه مشارکتی در مدیریت نظام آموزشی، فقدان برنامه ریزی استراتژیک در مدیریت نظام آموزشی و فقدان ارزیابی آموزشی در مدیریت نظام آموزشی. توجه به این موارد و آگاهی مدیران نظام آموزشی از منشاء بروز این آسیب ها موجب می شود تا مجموعه نظام آموزشی ما، از اثربخشی، کارایی و اعتبار بالایی برخوردار شود.


منابع وایلز کیمبل مدیریت و رهبری آموزشی ترجمه محمد علی طوسی تهران انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی 1376 عباس زاده میرمحمد کلیات مدیریت انتشارات دانشگاه ارومیه 1374 علاقه بند علی مبانی و اصول مدیریت آموزشی موسسه انتشارات بعثت تهران 1381 رابینز پی استفن رفتار سازمانی ترجمه علی پارساییان و محمد اعرابی انتشارات دفتر پژوهش های فرهنگی 1385 بازرگان عباس 1369 مراحل برنامه ریزی توسعه آموزش عالی و ارزیابی آن دانش مدیریت دانشکده علوم اداری و مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران شماره 10و9 تابستان و پاییز 56 55 بهرنگی محمد رضا 1380 مدیریت آموزشی و آموزشگاهی نشر کمال تربیت تهران ولف ریچارد 1984 ارزشیابی آموزشی مبانی سنجش توانایی و بررسی برنامه ترجمه علیرضا کیامنش 1379 تهران مرکز نشر بازرگان عباس 1380 رویکردهای ارزیابی موسسه های آموزش عالی دبیرخانه انجمن پژوهش های آموزشی ایران تهران 16 1 بازرگان عباس 1380 ارزشیابی آموزشی تهران انتشارات سمت وفایی محمد طراحی برنامه استراتژیک بر اساس ارزیابی درونی در گروه آموزشی علوم تربیتی دانشگاه شاهد پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران 1385 ساکی رضا مجله رهیافت شماره بیست و ششم 1380 تهران رحیمیان حمید سبک های مدیران آموزشی در مواجهه با تغییر بی جا 1378 Alton L Taylor and Scott Karr 1999 Strategic planning used to respond to issues confronting Research universities innovation Higher Education vol 23 No 3 Spring Terry George R 1977 Principles of Management 7th ed Howaood Ill Richard Irwin Alexander L lener 1999 A strategic planning primer for Higher Education California state university Northridge http www Des calstate edu strategic html Alexander L lener 1999 Why Higher Education Needs Strategic planning Internet http www chea edu strategic Cfm Kathleen A Paris 2003 Strategic planning in the university Novamber at the http www wisc edu oqitest strplan struhir html
خبرگزاری ایسنا

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر