پاتوق های زنانه در استان تهران

پاتوق های زنانه در استان تهران

از قدیم الایام قهوه خانه ها ، کافه ها، زورخانه ها، مغازه هایی مانند بنگاه ها یا بقالی های محلی، مسجدها و مکان های بسیار دیگری به عنوان پاتوق های مردانه در جامعه مرسوم بودند؛;پاتوق هایی برای تفریح و کار که کارکردهای زیادی داشتند.
گروه زنان گوپی
1399/2/12
0 نظر

از قدیم الایام قهوه خانه ها ، کافه ها، زورخانه ها، مغازه هایی مانند بنگاه ها یا بقالی های محلی، مسجدها و مکان های بسیار دیگری به عنوان پاتوق های مردانه در جامعه مرسوم بودند؛پاتوق هایی برای تفریح و کار که کارکردهای زیادی داشتند. کارویژه هایی مثل کشیدن قلیان، خوردن چای و غذای حداقل یک وعده روزانه، کسب اخبار روز، بحث های سیاسی، تشکیل گروه های دوستی و حتی مشاوره در مورد مشکلات مالی و خانوادگی و در مواردی بسیج عمومی برای انجام کارهای اجتماعی. اگر کمی دقت کنیم می بینیم این فضاهای عمومی تعریف شده در طول سالیان همیشه نقش کلیدی در شکل گیری افکار عمومی بازی کردند.

 

رهبران افکار و نخبه های ناشناس در این محل ها پیدا می شدند و در بحران های اجتماعی، جنگل ها، انقلاب ها و انتخابات یکی از موثرترین عوامل بر تصمیم سازی های جمعی بودند. پیش از آنکه مطبوعات همه گیر شوند و رسانه های جمعی رهبری افکار عمومی را به دست بگیرند، پاتوق ها به جای آنها نقش آفرینی می کردند و اکنون که مطبوعات، ماهواره، تلویزیون و اینترنت به میدان آمده اند تاثیر پاتوق ها کمرنگ نشده زیرا تفسیر و برداشت مخاطبان این رسانه باز هم در همین پاتوق ها و از طریق تشریک مساعی با دیگران شکل می گیرد و قضاوت نهایی آنها را می سازد.

مخصوصاً در جامعه ما ایران که همه به تسلط فرهنگ شفاهی در آن واقفند، پاتوق ها موقعیت ویژه ای پیدا می کنند به طوری که همیشه فتواها، دستورات حکومتی، اعلامیه ها و شبنامه ها در این مکان ها پخش شده و در مورد شیوه اجرا یا نا فرمانی از آن تصمیم گرفته شده است.

البته این پاتوق ها انواع زنانه هم دارند اما به خاطر ویژگی های خاص شان و نوع نگاه کلیت جامعه به زنان و مسایل مربوط به آنها که همواره با بی اعتنایی همراه بوده، مورد توجه قرار نگرفتند.

پاتوق های زنانه معمولاً حالت محفلی و خصوصی داشته و برخلاف پاتوق های مردانه که اکثراً در مجامع عمومی بوده، در حوزه خصوصی تشکیل می شود. این پاتوق ها دارای طیف وسیعی هستند و از سفره ها و مجالس مذهبی تا جشن ها و دوره های کاملاً غیرمذهبی را دربر می گیرند. بدون اغراق تقریباً تمام زنان ایرانی حداقل عضو یکی از این پاتوق ها هستند و بنابراین تحت تاثیر آن قرار دارند.

حتی زنان روستایی که هر چند روز یک بار در جمعی زنانه نان می پزند یا آنها که در روستاها یا شهرستان ها هر عصر جلوی در خانه خود پاتوقی زنانه دارند. مهم ترین نکته در این باره نقشی است که این دورهمی ها در شکل گیری افکار عمومی زنان جامعه ایفا می کنند و اینکه چه جریان هایی بر این گردهمایی ها تاثیر می گذارند و چگونه قضاوت می کنند و در مرحله بعد کنش، اعضای خود را شکل می دهد.

یکی از این پاتوق ها حسینیه ای است در کرج که به همت خانمی کهنسال در پارکینگ منزلش تاسیس شده است؛ خانه ای در 45 متری گلشهر که هر هفته پذیرای زنان محل است. تقریباً به انتهای کوچه مینا که می رسی خانه ای ویلایی با نمای سنگ سفید نمایان می شود.

کوچه خیلی خلوت است و فقط هر از چندگاهی زنی تنها یا با همراهی دیگری وارد خانه می شود. در خانه نیمه باز است و هیچ نشان دیگری از برگزاری مراسمی در آن مکان نیست یعنی باید آشنا باشی تا بدانی در آن خانه چه می گذرد. با این حال ورود برای عموم آزاد است.

وارد حیاط دلباز که می شوی بازهم هیچ فعالیتی نظرت را جلب نمی کند تا از در بزرگ پارکینگ می گذری و فرش های لاکی را می بینی که گوشه به گوشه زمین را پوشانده اند. صدای خانمی که اشعاری در مدح ایمه اطهار می خواند در فضا پیچیده و صدای دست ها و همراهی حضار با تکرار تکه ای از شعر هم شنیده می شود. دورتا دور سالن روی مبل ها و پشتی ها زنان محله نشسته اند. فضا کاملاً محصور است و هر کس مایل بوده حجاب از سر برداشته؛ روی تمام دیوارها چراغ های چشمک زن رنگی، روشن و شمایل های بزرگ امام حسین و حضرت عباس آویزان هستند. وسط اتاق ظرف های شیرینی یزدی و نان جو گذاشته اند و یک طرف سالن هم کتابخانه هایی مملو از کتاب های مذهبی گذاشته شده است.

روی فرش های کناری دو خانم فروشنده با بساط لباس، لوازم آرایش و وسایل تزیینی نشسته اند و منتظر اتمام مراسم هستند تا اجناس شان را به فروش بگذارند. برنامه سخنران اولی تمام می شود و با تعارف های معمول اجرای برنامه به نفر بعدی محول می شود.

صاحبخانه که خانمی همدانی است به استقبال می آید و با لهجه ای شیرین چگونگی ایجاد این مکان را توضیح می دهد: وقتی دخترم ازدواج کرد و خواست به تهران بیاید ما هم تصمیم گرفتیم به اینجا بیاییم. خانه ای بسازیم و همه دور هم زندگی بکنیم. این اطراف را خیلی گردیدیم تا بالاخره این ملک را پسند کردیم. ساخت این خانه پنج سال طول کشید. آنقدر با دعا و نذر و نیاز دیوارهای اینجا را بالا بردیم که وقتی تمام شد و نذر سفره حضرت علی ام را ادا کردم دختر مریضی سر سفره ام شفاشه گرفت و من تصمیم گرفتم اینجا نه حسینیه کنم. حالا که آقامان هم فوت کرده ، من کاری جز مدیریت حسینیه ندارم و امید دارم خدا ازمان قبول کند.

با خانمی از مهمانان که هم صحبت می شوم می فهمم این مراسم دوشنبه هر هفته برگزار می شود و پارکینگ این خانه سپید در ماه های رمضان و دهه اول محرم هر روز صبح پذیرای زنان محل است. این حسینیه هشت سال است که برپا است. با 20 عضو ثابت کار خود را شروع کرده و اکنون بیش از 80 نفر هر هفته به آنجا می آیند. سخنرانان ابتدا از خانم های معمولی محل بودند که کم کم در همین جا حرفه ای شدند و الان در مجالس دیگر هم سخنرانی می کنند. خانم همسایه می گفت: من به خاطر اینکه نوه هایم را نگه می دارم، نمی توانم هر هفته بیایم اما هر وقت بتوانم، می آیم.اینجا جای خوبی است. دعا می خوانیم، نذر هایمان را ادا می کنیم، خانم های محل را می بینیم، حتی اینجا صندوقی تشکیل دادیم که هر ماه به یک نفرمان وام می دهد و خودتان که می بینید، هرکس بخواهد خرید هم می کند.

این حسینیه خانگی نه تنها جایی برای گردهمایی زنان بلکه مکانی برای درد دل ها و مشاوره های آنها، گردش اطلاعات و اخبار روز، دوست یابی و حتی کاریابی است. در حاشیه همین گردهمایی های هفتگی زنانی هستند که از طریق حاج خانم یعنی صاحب حسینیه سفارش پاک کردن سبزی می گیرند و بدون واسطه شرکت های خدماتی و پرداخت درصدهای بالا و ضمانت های سنگین، هزینه زندگی خود را در می آورند.

زنان از مسایل روز مثل لایحه حمایت از خانواده حرف می زنند و با حرارت اطلاعات خود را در باره قیمت هایی که در حال صعود است، در اختیار بقیه می گذارند. حتی تصمیم جمعی بانوان محل راجع به تحریم مغازه تره بار سر گذر که گرانفروشی می کند، در اینجا گرفته می شود.

در پایان مراسم مهمانان اشک های خود را پاک می کنند، با شیر و شیرینی پذیرایی می شوند و با خنده و شوخی خرید می کنند، قسط های صندوق را می دهند و می روند. این یکی از پاتوق های زنانه در اطراف ما است که زنان 40 سال به بالای خانه دار در آن شرکت می کنند.

پاتوق های زنانه بسیار متنوع اند و شکل ها و کارکردهای گوناگونی دارند و طیف های مختلفی آنها را تشکیل می دهند. آنچه مهم است توجه به این گردهمایی های غیررسمی به عنوان اجتماعاتی مستقل است که وجود دارند و در شناخت جامعه ایرانی و روند تصمیم گیری های جمعی موثر هستند.

به قول حسن نمکدوست استاد دانشگاه علامه طباطبایی و رییس مرکز آموزش همشهری پیاده کردن بی کم وکاست دموکراسی غربی در یک جامعه متفاوت شرقی بدون توجه به ویژگی های خاص اش، البته نتایج دلخواه را نخواهد داشت.

اینگونه است که ما جامعه نوین ایران را غیرقابل پیش بینی می نامیم بی آنکه بدانیم برای پیش بینی رفتار یک ملت باید کانال های شکل گیری این رفتار و علت های تاریخی آن را مشاهده و تحلیل کنیم. او معتقد است ما حتی نهادهای مدنی متفاوتی از جوامع غربی داریم به طور مثال همین پاتوق ها که پتانسیل به عهده گرفتن وظایف یک نهاد مدنی محلی را دارند.سید جواد طباطبایی نیز با این قضاوت که ایران کنونی در دوره گذار از سنت به مدرنیسم به سر می برد، مخالف و معتقد است ما به مدرنیسمی مختص به خود دست پیدا کردیم که تا الان نتوانستیم آن را درست بشناسیم.

شاهد این مدعا اتفاقی است که در انتخابات گذشته افتاد و برخی باز هم آن را ناشی از غیرقابل پیش بینی بودن عکس العمل های مردم تعبیر کردند. در حالی که از آن جایی که به گفته آمارهای رسمی زنان سهم بسزایی در این انتخابات داشتند،یکی از مهم ترین فضاهای تاثیرگذار بر این اتفاق- چه در رای هایی که داده شد و چه در رای هایی که داده نشد- همین پاتوق های زنانه بودند.

این پاتوق ها از سالیان بسیار دور وجود داشتند، بخشی از پتانسیل جامعه ما هستند و کاملاً مورد بی توجهی قرار گرفتند به طوری که برای کلیت جامعه همیشه این گردهمایی ها در هاله ای از ابهام قرار داشتند و گویی همواره از صحبت کردن درباره ایشان به خاطر حیایی پنهان خودداری شده است. با این توضیح ما در راستای دیده شدن این فضاها قصد داریم سلسله گزارش هایی از پاتوق ها و دوره های زنانه منتشر کنیم. باشد که پس از یک تاریخ سکوت در این باره چیزهای جدیدی کشف کنیم. البته واضح است که این گزارش ها تنها در حکم یک مشاهده هوشمندانه و هدفدار است و تحلیلی ارایه نمی دهدزیرا این وظیفه متخصصان و پژوهشگرانی است که باید توجه شان جلب شود.


سارا کریمی
روزنامه سرمایه

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر