مرد گریزی جنبش های زنانه

مرد گریزی جنبش های زنانه

گذاری بر اختصاص تفکیک میان جنش های اصولی زنان با جنبش های زنانه
گروه زنان گوپی
1399/2/12
0 نظر

پیدایش حرکتی موسوم به جنبش زنان ثمره قرن ها ظلم و ستم به زنان است. مسلما آن چه باعث شده تا زنان مدرن را به حرکتی برای دست یابی به حقوق پایمال شده شان وا دارد ، چیزی نیست جز وجود انواع حق کشی ها و گرفتن حقوق اولیه انسانی. حقوقی که گاه از حقوق حیوانات نیز کمتر بوده.هر جنبشی را و هر حرکت و ایده ی انسانی را آفتی است و هر آفتی توان تبدیل شدن به منجلابی را دارد که می تواند تمام ایده های صحیح و ناصحیح را به باتلاق نادانی بکشد و آن ها را به قعر چاهی ببرد که در آن چیزی جز نظریات نادرست و مدفون شده بشری نیست. تنها راه مصون ماندن از این آفات دل سپردن و گوش فرا دادن به نقد های منصفانه ای است که از بیرون برای درون ساخته و پرداخته می شود.

 

روی سخن با زنان ایرانی است. آنهایی که قرن های متمادی کمترین حقوق ممکن خود را در دست تعصب مردانه ای دیدند که آن را به یغما برده است. برای زنان در تاریخی که خود آن را مردانه می نامند ، جایی نیست جز حقارت ، نه فقط در اندیشه که در هنر ، ادبیات ، علوم ، میدان های جنگی و حتی حضور در خانه چیز دیگری ندیده اند. نام زن در بیشتر دوران تاریخ ایران زمین جز با حقارت برده نشده. شاید گفتن این جملات برای احساسات وطن پرستان صادقی که جز به اعتلای میهن نمی اندیشند ، دردناک باشد و ناخوشایند ، اما واقعیتی است کتمان ناپذیر.

استاد سخن پارسی ، شیخ مصلح الدین ، سعدی شیرازی می گوید : چه خوش گفت شاه جهان کیقباد / که نفرین بر زن نیک باد و یا شیخ احمد جامی می گوید نهان در زیر چادر قد زن به / که یعنی قامت زن ، در کفن به و این ها فقط نمونه های کوچکی در نوشتار منظوم فارسی است. ملا صدرا در اسفار اربعه آشکارا زن را در شمار حیوانات می آورد : و از عنایت های خداوند در آفرینش زمین ، تولد حیوانات است که بعضی برای خوردن ، بعضی برای سوار شدن ، بعضی برای بار کشیدن ، بعضی برای تجمل و بعضی برای ازدواج و آمیزش ... از این دست نمونه ها بسیار است. هر چند که نباید فراموش کرد که در تاریخ ایران امثال پوراندخت ، آزرمدخت ، آریا دخت ، آزاد و شجرة القدر نیز هستند ، لیکن آنقدر این تعداد محدود است که جایگاه تاریخی ندارند و آنجا که زن در نگاه تاریخ برجسته شده ، در عشق و عاشقی است. زن مشهور تاریخ ایران یا لیلی است یا شیرین که هر دو برای عاشقی توسط ذهن شاعر آفریده شده اند.

البته نباید انصاف را کنار گذاشت ، که وضعیت زنان در ایران در تمام گذشته تاریخی خود به مراتب بهتر همسایگانی بود که گاه از نظر فرهنگ و تمدن سالیان سال از ایرانیان جلوتر بودند.

پیدایش حرکتی موسوم به جنبش زنان ثمره قرن ها ظلم و ستم به زنان است. مسلما آن چه باعث شده تا زنان مدرن را به حرکتی برای دست یابی به حقوق پایمال شده شان وا دارد ، چیزی نیست جز وجود انواع حق کشی ها و گرفتن حقوق اولیه انسانی. حقوقی که گاه از حقوق حیوانات نیز کمتر بوده.

به راحتی می توان نتیجه گرفت که پس از هر کنشی واکنشی است و پیدایش حرکات اعتراض آمیز توسط زنان ، واکنشی بود به حقوق از دست رفته شان. مدرنیته جهانی همانند نوری بر تمام زندگی انسانی تابید و زوایای پنهان آدمی را آشکار ساخت و یکی از همین نقاط تاریک حقوق زنان بود. انسان مدرن برای زندگی خود اندیشه های جدیدی را بنا نهاد و بر اساس همان اندیشه ها شالوده زندگی را از نو طراحی کرد. با این حال بخشی از این اندیشه ها گرفتار همان درگیری های گذشته ماند.

خروج از دنیای استبدادی و پناه بردن به آزادی ، همان که سالیان سال آروزی دیرین اندیشمندان بود از همین پایه های مدرنیته جهانی بود که قرار بود از دل دنیای سیاه تعصبات کور و جاهلانه آدمیان راه سعادت را برای بشر بسازد.

واکنش زنان به کنش های تحقیرآمیز مردانه در تاریخ زمانی مجالی برای خودنمایی یافت ، که جهان راه مدرن شدن را در پیش گرفت و انسانی نو متولد شده بود. در حقیقت تشکل هایی که برای به دست آوردن حقوق از دست رفته زنان تلاش می کرد ، زمانی رنگ جنبش و نهضت را به خود گرفت که روز به روز با موانع بیشتری در جامعه روبرو می شد. شاید تصور می شد با آغاز عصر جدید ، زنان فرصت تازه ای برای عرض اندام در جامعه پیدا کنند اما این ظاهر ماجرا بود.

تغییر شکل نظرات و ایده ها به تشکل و سپس تبدیل تشکل ها به جنبش و نهضت های مبارزه جویانه ، شاهد مدعاست. در حقیقت هر چه زمان می گذشت آن چه که زنان بدان فکر می کردند و دشوار تر به نظر می رسید و حق داشتند ، زیرا با گذشت همین زمان بود که چهره واقعی مشکلات نمایان می شد. تحقیر های مردانه آنقدر سنگین بود که بسیاری از حقوق را نه تنها از زنان گرفته بود که حتی آن را نابود کرده بود ، به حدی که در سالهای نخستین این حرکت ، زنان هنوز به درک درستی از حقوق خود نرسیده بودند. اثبات حقوق زن نوشته ماری ولستون کرافت که در سال 1792 - دقیقا سه سال پس از پیروزی انقلاب کبیر فرانسه - نخستین تلاش های زنان برای دست یابی به حقوق خود بود.

آن چه آزادی زنان نامیده می شود از نیمه ی دوم قرن نوزدهم آغاز شد. پایان قرون وسطی و شروع رنسانس در اروپا نقطه عطفی بود که زنان چهره سابق خود را پس بزنند. پیش از این افرادی چون توماس داکن ، سنت آگوستین و اکونیاس از متولیان کلیسا آشکارا زن را جنس دوم نامیده بودند. اما با پایان قرون وسطی و آغاز پیروزی نظام بورژوازی (1) بر فیودال ها (2) و با تحولات چشمگیر صنعتی ، نخستین مشکل صنعت گران آشکار شد. کمبود نیروی کار ، باعث شد تا نخستین بار پای زنان نیز به جامعه اروپایی باز شود و این زن بود که برای نخستین بار به عنوان نیروی کار ارزان تر روانه بازار کار شد.

این حرکتی انقلابی بود چرا که آنها را از حصار ساختگی و تاریخی رها می کرد. اما ویل دورانت درباره همین دوران اشاره جالبی می کند : زنان نخستین مزد خود را با همان غرور و خوشحالی گرفتند که پسران فراری از مدرسه می خواهند با یک پک سیگار روز تعطیل ، مردانگی خود را ثابت کنند. زن این بردگی جدید را با وجد و شادی پذیرفت. (3) و یا جای دیگری می گوید : اروپا به زن آزادی داد تا او را برده ی مرد بسازد و از او در کارخانه کار بکشد ، همین ! (4)

با این حال این دوران زودگذری بود و با جنگ جهانی اول به سرعت پایان یافت و جنبش های زنان وارد عصری تازه شد. در این دوران بود که برای نخستین بار با فشار افکار عمومی زنان ، آنان خواستان تساوی زن و مرد شدند. در سالهای آغازین قرن بیستم هنوز بودند کشور های مدرنی که حتی زن حق رای هم نداشتند به عنوان مثال در ایالات متحده زنان از 1920 حق رای را به دست آوردند. بودن چنین شرایطی بهانه ای شد تا سرانجام سازمان ملل متحد در سال 1946 کمیسیون وضع حقوقی زن را تشکیل داد. در میان اسنادی که این کمیسیون تصویب کرد ، کنوانسیون رفع کلیه ی اشکال تبعیض نسبت به زنان به عنوان جامع ترین سند حقوقی الزام آور با هدف خدشه دادن به تبعیض بر اساس جنسیت بود. همچنین در 31 مارس 1952 متن کنوانسیون سیاسی زنان به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید و از 7 ژوییه 1957 به الزام اجرایی درآمد.

این کنوانسیون ، حق رای دادن و انتخاب شدن برای کلیه مجامع علنی ، حق تصدی مناسب عمومی و کلیه وظایف سیاسی تحت شرایط مساوی با مردان را مورد تاکید قرار می دهد. (5)

با یک بررسی کوتاه مشخص شد که تا سال 1957 یعنی فقط 47 سال پیش هنوز مجامع بین المللی الزامی برای اجرای حقوقی مناسب برای زنان را قایل نبودند.

ظهور جنبش هایی با نام فمینیسم و در مکاتب گوناگون حکایت از تلاش هایی داشت ، برای رسیدن به جامعه ی آرمانی زنان. روز به روز بر پیروان این نظریات افزوده می شد و جنبش های فمنیستی از 1980 به بعد امکانات وسیعی برای تبلیغ و بیان نظرات خود پیدا کردند.

بی تردید بودن و حمایت مردان از این جنبش ها ، خود پیروزی بزرگی برای زنان بود ، در هر حال نیمی از جامعه بشری همین مردانی بودند که ظلم آنان به زنان در تمام تاریخ باعث پیدایش اعتراضات زنان به حقوق از دست رفته شان بود. جلب مردان نه به معنای حمایت سازمانی و ارگانیک بلکه به رسمیت شناختن آنان توسط افکار عامیانه مردان ، یعنی پذیرش ستم مردانه در تاریخ به زنانی که هیچ ابزاری برای دفاع از خود نداشتند. در جامعه اما با گذشت زمان رویکرد مردان در مقابل برخی جنبش های زنان کمتر می شد و مردان کمتری از این جنبش ها حمایت می کردند.

این واکنش های مردان به دلیل چرخشی بود که برخی جنبش های زنان رنگ و بوی زنانه گرفتند. در حقیقت ترسیمی که آنان برای جامعه آرمانی داشتند به سمت زنانگی و مردانگی می رفت. نگاه آنها اگر زمانی قایل به برابری بود به برتری رسید.

سیمون دوبوار در کتاب جنس دوم ، طبیعت زنان را با مردان یکسان دانست اما جسم زنان را مانع بروز توانایی ها و بروز استعداد ها می داند یا شولامیت فایرستون در کتاب دیالکتیک جنسیت ، تفاوت ها و تمایزات زنان با مردان را معلول عوامل بیولوژیک می داند. آنچه از این گفته ها مشخص می شود ، اعتراف نظریه پردازان فمینیسم بر عدم توانایی زن در حالت فعلی یعنی به شکل زن است ! وقتی گفته می شود که طبیعت زنان مانع رسیدن به استعدادها است ، یعنی طبیعت مردان است که امکان رسیدن به هرگونه رشد را می دهد.

به عبارت بهتر آنان قایل به برتری مرد می شوند و سعی می کنند خود را مردانه کنند تا بتوانند به آن چه ارزش می نامند برسند. (7) وقتی فمینیست های مارکسیست / سوسیالیت سه عامل بدبختی بشر را مذهب ، ازدواج و فقر می داند ، چه تصوری از یک فعال حقوق زن می رود؟ این یک طبیعت انسانی است که اصولا نیمه های خالی لیوان زندگی را ببیند ، مردی که در تمام تاریخ ، زن را اسیر خود کرده چطور می تواند بپذیرد که ازدواج عامل تباهی انسان است. اشتباه نشود! حرف مردانه نیز از منظر خودش پر از اشتباه است. یک انسان حق ندارد یک سویه نگاه کند ، اما باید بپذیریم که جو مردانه جامعه هنوز به فمینیسم بی اعتماد است و هرچه این رفتار های تندرویانه بیشتر باشد ، گرفتاری جنبش های زنان بیشتر می شود و موانع آشکارتر.

فمینیسم های رادیکال با پای فشاری بر دو جنس گرایی ، همجنس گرایی و چند همسری زنان ، دقیقا همان راهی را می روند که تاریخ مردانه برای زنان ترسیم کرد. روزگاری تاریخ مردانه زنان را تحت ستم قرار داد ، زنان را تحقیر کرد ، به واسطه جنسیت آنها را حتی در میان بشریت هم قرار نداد ، جنس دوم نامید و حتی هم ردیف حیوان کرد اما امروز برخی جنبش های زنان با تبدیل زنان به زنانه سعی می کنند ظلم تاریخی را با یک ظلم تاریخی دیگر جبران کنند. اگر تصور کنیم که حقوق زن در یک کفه ترازو و حقوق مرد در کفه ای دیگر ، حقوق زن بسیار بسیار پایین تر از مردان است اما اگر قرار بر این باشد که برای بالا بردن حقوق زنان و هم کفه کردن آن وزنه هایی را از مردان بگیریم ، یا مردان آن را بخشیده اند که می شود آن را لطف به زنان نامید ! یا آنکه زنان حقوق مردان را از آنان گرفته اند که ظلم در حق مردان است ! پس در هر حال عدالت زیر سوال می رود.

اگر قرار بر بالا بردن کفه ی زنان است تلاش باید بر این باشد که به زنان حقوقی از خودشان اضافه شود نه از دیگران ، همان حقوقی که امروز گمشده است. این گونه جنبش های رادیکال زنانه دقیقا بر جنسیت پافشاری می کنند. یعنی همان چیزی که فمینیست های اولیه آن را رد می کردند و تعالی زن را در زن می خواستند نه با مردانگی.

با این حال هرگز نباید از آرای فمینیست های لیبرال و عقاید آزادی خواهانه آن یاد نکرد ، تاکید آنان بر عقل گرایی و حقوق طبیعی و مدنی انسان بود که جنبش زنان را پایه ریزی کرد و رادیکال ها باید خود را مدیون آنان بدانند.

در پایان به عبارت کوتاهی از ماری ولستون کرافت ، از نخستین پیشگامان حقوق زنان اشاره می کنم. زنان را نباید به صورت موجودات جنسی نگریست ، بلکه بیشتر باید آنها را موجوداتی انسانی دانست ، یک خدای خردمند ، قاعدتا نباید نیمی از بشر ( زنان ) را بی عقل خلق کرده باشد


پی نوشت 1 Bourgeoisie 2 Feudalism 3 ویل دورانت لذات فلسفه 152 4 همان 151 5 فریده شایگان نظام ملل متحد و حقوق زن در مجله ی سیاست خارجی سال هفتم شماره ی 4 زمستان 1372 6 محمد حکیم پور حقوق زن در کشاکش سنت و مدرنیته ص 376 وینست اندرو ایدیولوژی های مدرن سیاسی ترجمه مرتضی ثاقب فر 2 271 7 خواننده گرامی دقت داشته باشد که این ها برداشت های نگارنده است و داوری نهایی بر عهده شماست جلال افشار
دو هفته نامه الکترونیک شرقیان

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر