زنان به مثابه شهروندان عامل

زنان به مثابه شهروندان عامل

زنان نیمی از انسان ها هستند نیمی که در تاریخ تحول علم، تاریخ و سیاست کمتر مورد توجه قرار گرفته اند.
گروه زنان گوپی
1399/2/12
0 نظر

مهم ترین شرط تحقق جامعه ای بهبودیافته، برابری انسان ها در حق بهره مندی از امکانات پیش روی جامعه است. به عبارت دیگر گام نهادن جامعه در مسیر توسعه مستلزم زیست نفرات آن به مثابه عاملان برخوردار از حقوق شهروندی است. در بیشتر جوامع امروزین اصول شهروندی مورد پذیرش حکومت و مردم قرار گرفته است. در این میان به نظر می رسد در برخی جوامع زنان نتوانسته اند وجود خویش را به عنوان شهروندانی صاحب حق به خود، مردان و حاکمان بقبولانند و همچنان تحت سلطه چندجانبه از سوی فرهنگ مردسالار جامعه واقع شده اند. سلطه مردان بر زنان در عرصه های خصوصی و عمومی آنان را در شخصیت تابع و در رفتار و کردار فاقد عاملیت ساخته است.

 

شهروندی پدیده ای مدرن است که در آن توانایی افراد برای قضاوت در مورد زندگی خودشان تصدیق می شود. قضاوت افراد بر مبنای حقوق پذیرفته شده توسط جامعه، صورت می گیرد و جامعه با پذیرش استقلال شهروندان بر عاملیت دارندگان حقوق صحه می گذارد. (فالکس: 1381 ، 13) زمانی فرد می تواند شهروند باشد که ضمن التزم دولت به شناسایی حقوق شهروندی، خود نیز نسبت به حقوق شهروندی خویش در یک جامعه مدنی باز و آزاد واقف باشد. (فیتزپتریک: 1381 ، 120)

● شهروندی زنان

زنان نیمی از انسان ها هستند؛ نیمی که در تاریخ تحول علم، تاریخ و سیاست کمتر مورد توجه قرار گرفته اند. زنان با ایفای نقش در نظام سنتی تقسیم کار حضور تاریخی خود نظام مردسالاری را تداوم بخشیده اند. هر چند زنان جامعه بدوی با حضور در نقش های حفاظتی، تولیدگری و صنعتی نظیر کنترل کننده مواد غذایی، کاشت محصولات کشاورزی، سفال گری، رام کردن حیوانات اهلی، معماری و مهندسی توانستند نوع بشر را از قلمرو حیوانی بیرون کشیده و آغازگر کار انسانی و صنعت باشند، (رید:1380 ، 85 57) اما باید توجه داشت که این نوع نقش های زنان در بستر جامعه بدوی از ارزش و منزلت پایینی برخوردار بوده است به طوری که با قید رشک آمیز زنانگی، مردان از انجام این کارها معاف بوده اند. (وبلن: 1383 ، 54) به موازات تداوم نظام مردسالاری در نقش ها و کارکردهای افراد جامعه بعد جنسیت به طور سنتی از مباحث اجتماعی و سیاسی و از جمله نظریه های مربوط به شهروندی غایب بوده است. حضور زنان در حوزه خصوصی جاماندگی آنان از برخورداری از آزادی های اجتماعی و سیاسی نسبت به مردان حاضر در حوزه عمومی را به همراه داشته است. (فیتزپتریک: همان، 145) به این ترتیب در دنیای کنونی شهروندی زنان در مقایسه با شهروندی مردان در بستر یک نظام مردسالار صورت رسمی و صوری به خود گرفته است از این رو در یک جامعه مردسالار شهروندی زنان بر مبنای معیارهای واقعی ارزشی کمتر از ارزش شهروندی مردان خواهد داشت. (فالکس: همان، 19) آنچه امروز می تواند بر جاماندگی زنان از امکان خود بودن فایق آید، آرمان شهروندی فارق از جنسیت است؛ آرمانی که تحقق آن مستلزم آگاهی همه انسان ها به بشر بودن همه انسان هاست. در این میان پیوند آگاهی زنان با عاملیت آنان در زندگی خصوصی و عمومی شان تضمین کننده بقای جهان فارغ از نابرابری های جنسیتی است.

زنان، شهروندان عامل روزگاری که آرمان شهروندی فارغ از جنسیت تحقق یابد؛ روزگار به کرسی نشستن برابری بر سریر روابط انسانی است هر چند که تصویر پدید آمده از موقعیت شهروندی زنان در دنیای کنونی تصویر امیدوارکننده ای است که می توان بر نمایش آن در تمام بسترهای زندگی روزمره امیدوار بود اما زنان هنوز در مهم ترین موقعیت های قدرت حضور بسیار اندکی دارند. (فالکس: همان، 84) این خود حکایت از عاملیت شکننده زنان به عنوان شهروند دارد. پیامد این حضور بسیار اندک بی قدرتی زنان در فرآیند های تصمیم سازی و تصمیم گیری امور مربوط به خویش است. در واقع انسانی که عامل نیست بی قدرت است و در جهان کنونی کسی که بی قدرت است شهروند نیست. به تعبیر آمارتیا سن مهم ترین ویژگی عاملیت قدرت انتخاب است. (سن: 1381 ، 263) در عاملیت قدرت انتخاب میسر نمی شود مگر آنکه انسان ها خود را فاعلانی صاحب رای و نماد اندیش بدانند که بر وفق درک و حاجت خویش عمل می کنند. (لیتل: 1381 ، 115) در این معنا عامل کنشگری است که زمان و مکان را می شناسد. در ساختار عمل می کند بی آنکه اسیر آن شود. تاریخ را می سازد، هر چند نه آنگونه که خود می خواهد (مارکس: 1379 ، 79) او از ساختار تاثیر می پذیرد بی آنکه محکوم آن شود چرا که او حاکمی است محکوم کننده ساختار بر تاثیرگذاری بر حاکم. عامل قدرت انتخاب دارد و از طرق مختلف عمل می کند. (سن: همان) در قبال آنچه انجام می دهد مسوول است و به دنبال تحقق خواسته های خود بدون توجه به سازمان اجتماعی نیست.

عامل آزاد است که برای رسیدن به رفاه و زندگی بهتر آزاد باشد، بی آنکه به آزادی دیگران آسیب رساند. پذیرش زنان به عنوان برخورداران از حقوق شهروندی برابر در مقایسه با مردان، در گام اول مستلزم وا نهادن تفکر قالبی نوع دوستی اجباری است. بر مبنای این تفکر وظایف افراد بر مبنای جنسیت آنها تعیین می شود. از آنجایی زنان با همسر و مادر بودن تعریف می شوند کمتر راهی به بازار کار و کسب پیدا می کنند در نتیجه به استقلال اقتصادی و متعاقب آن قدرتمند شدن نایل نمی شوند. (فیتزپتریک: همان، 285 283) مسوولیت فوری زنان در خروج از موقعیت فعلی، آگاه شدن نسبت به حقوق شهروندی و نپذیرفتن نظم ساختارهای فرهنگی و اجتماعی موجود است. مادامی که زنان آگاه نشوند و در نظام مردسالاری ایجاد اختلال نکنند نمی توان امیدی به وقوع تحولی عمیق در این نظام داشت. (احمدی خراسانی: 1384 ، 50) نام فعال حقوق زنان بر خود نهادن و به انتظار تمکین حکومت و مردان بر حقوق شهروندی نشستن، زنان را عاملانی تصمیم ساز و تصمیم گیر نخواهد ساخت. فرد در برابر جامعه مسوول است و جامعه در برابر فرد اما مسوولیت فردی زنان در تغییر وضع موجود امری فراتر از مسوولیت جامعه در قبال آنان است. به یقین زنان آگاه توانایی آن را دارند که هماورد ساختارهای موجود شوند. (احمدی خراسانی: 1382 ، 19) عاملان آگاه و قدرتمند می توانند از طریق به کرسی نشاندن گفتمان خویش طی یک فرآیند گفت وگو و چانه زنی با کلیه نهادها و محافل مخالف، نیازها و برنامه های کاری خاص خودشان را مطرح کنند (پیت و هارت ویک: 1384 ، 267) و وادارکننده دولت و جامعه به پذیرش این واقعیت که وضع موجود طبیعی نیست، باشند. سخن این نیست که در شهروند عامل نبودن زنان ساختارهای جامعه بی تاثیرند، نه، مراد این است که اگر قرار است دگرگونی ای در وضع موجود رخ دهد این زنان هستند که باید آگاه و آگاهی بخش باشند. آگاهی در این معنا یعنی پذیرفتن اشکالات و کمبودها و کم کاری ها. اگر قوانینی وجود دارند که راه بر تحقق مطالبات زنان می بندند این زنان هستند که باید در آنها تردید کنند. در میان خیل زنان ستم کش قرار گرفتن و همرنگ یکدیگر شدن به معنای حرکتی در جهت تغییر نیست. با شرایط موجود ساختن و تلاش برای یگانگی با آن هم نوعی آسان طلبی است. (کشاورز: 1383) اگر زنان عزم قدرتمند شدن کرده اند و می خواهند به مثابه شهروندانی عامل زیست کنند باید زبان تهی از شیون و شکوه و گلایه داشته باشند و انگ قربانی از پیشانی خویش بزدایند و نسبت به حقوق شهروندی خویش آگاه شوند و آگاهی خویش را معطوف به عمل برای قدرتمند شدن در تمام عرصه های زندگی کنند. این آغازی است برای گام نهادن در مسیر تغییر، پیش نیازی است بر شهروند عامل شدن.


مجتبی بیات دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت توسعه منبع sociologyofiran com منابع 1 احمدی خراسانی نوشین فصل زنان جلد سوم نشر توسعه تهران 1382 2 احمدی خراسانی نوشین شبنم عظیمی نژادان زن معمار جامعه مردسالار اختران تهران 1384 3 پیت ریچارد و الین هارت ویک نظریه های توسعه ترجمه مصطفی ازکیا و دیگران نشر لویه تهران 1384 4 رید ایولین آزادی زنان ترجمه افشنگ مقصودی گل آذین تهران 1380 5 سن آمارتیا توسعه به مثابه آزادی ترجمه حسین راغفر کویر تهران 1381 6 فالکس کیث شهروندی ترجمه محمدتقی دلفروز کویر تهران 1381 7 فیتز پتریک تونی نظریه رفاه ترجمه هرمز همایون پور موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی و گام نو تهران 1381 8 کشاورز ناهید مسوولیت فردی زنان در دگرگونی شرایط خود پایگاه اینترنتی ایران امروز 20 اسفند 1383 9 لیتل دانیل تبیین در علوم اجتماعی ترجمه عبدالکریم سروش موسسه فرهنگی صراط تهران 1381 10 مارکس کارل به نقل از پیتر سینگر مارکس ترجمه محمد اسکندری طرح نو تهران 1379 11 نش کیت جامعه شناسی سیاسی معاصر ترجمه محمدتقی دلفروز کویر تهران 1380 12 وبلن تورستین نظریه طبقه مرفه ترجمه فرهنگ ارشاد نشر نی تهران 1383
روزنامه سرمایه

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر