جنبش زنان و روشنفکری مردان

جنبش زنان و روشنفکری مردان

تحولات سیاسی پی درپی و برخوردهای سلیقه ای با مساله مشارکت اجتماعی زنان و نادیده گرفتن عمدی و بی اهمیت شمردن جنبش اجتماعی زنان ایران در حوزه های عمومی، سرنوشت جنبش زنان در ایران را به سرنوشت سزیف پهلوان اسطوره ای یونان دچارکرده است.(
گروه زنان گوپی
1399/2/12
0 نظر

مردان روشنفكر و نواندیش ایرانی خواسته یا ناخواسته در كنار دولتمردان همدست و هماهنگ در به حاشیه راندن و به نشیب غلتاندن زنان قرار گرفته اند به این دلیل است كه امروزه دفاع از حقوق زنان و وصف مظلومیت تاریخی آنان از بارزترین و اصولی ترین نشانه های آزادی خواهی و عدالت طلبی و معیاری اساسی برای روشنفكری مردان ایرانی درآمده است.

 

تحولات سیاسی پی درپی و برخوردهای سلیقه ای با مسالهٔ مشاركت اجتماعی زنان و نادیده گرفتن عمدی و بی اهمیت شمردن جنبش اجتماعی زنان ایران در حوزهٔ عمومی، سرنوشت جنبش زنان در ایران را به سرنوشت سزیف پهلوان اسطوره ای یونان دچارکرده است.(1) پس از گذشت قرون و اعصار هنوز هم مبتلا شدن به تكرار جانفرسای روزمرگی انتقامی است كه خدایان قدرت از اعتراض كنندگان به خودكامگی و دانایان رازها می گیرند!

از جنبش استقلال طلبی و مشاركت جویی زنان ایران با هدف برابری خواهی حقوق صنفی و انسانی در سطح عامه قریب یكصد سال می گذرد. این جنبش باوجود اصرار و فشار دایمی و پیوستهٔ تفكراتی كه سعی دارند زنان را در حاشیه و پیرامون و به جایی كه خود می پسندند (یعنی خانه) بنشانند و تحركات آنان را در حوزهٔ خانواده و مسایل تكراری آن محدود کنند؛ با حداقل امكانات، تحت سخت ترین فشارها به كندی راه خود را می رود... ظرف 27 سالی كه از انقلاب می گذرد، هر بار كه جناحی بر سر كار آمده، سلایق و علایق و نظرات خود را بر جامعه حاكم کرده است، اغلب اوقات سلیقه ها و تفكرات شخصی حاكمان، جایگزین قوانین شده و تصمیم گیری ها در سطح كلان متاثر از نگرش مسؤولانی شده كه قدرت را به دست گرفته اند و به آن به چشم غنیمت چند روزه نگاه می كنند و می خواهند تا تنور قدرت و موقعیت شان داغ است نان سلیقه را بچسبانند و چه نانی بهتر از زنان و سرنوشت آنان؟!

بعد از انقلاب زنان با دولتمردان متعدد و سلیقه های بی شمار آنان مواجه شده اند و هر بار انرژی زیادی را صرف یافتن راه هایی برای مقابله یا اعتراض به رفتارها و سلیقه هایی کرده اند كه دولتمردان در مورد زنان و سرنوشت آنان اعمال كرده اند. یك روز دولتمردان تصمیم می گرفتند بین كلاس های دانشكده پرده بكشند تا از ناموس مردم حفاظت كنند، روز دیگر دولتمردان تازه به قدرت رسیده تصمیم می گرفتند رشته های دانشگاهی را مردانه و زنانه اعلام كنند دور بعد، سلیقه و علاقهٔ دولتمردان بر این قرار می گرفت كه از كت و شلوار پوشیدن و دوچرخه سواری زنان حمایت کنند.

در دورهٔ اصلاحات و باز شدن نسبی فضای اجتماعی و سیاسی، در ایران موقعیتی ایجاد شد و دولتمردانی پیدا شدند كه با احتیاط زیاد از مشاركت محدود سیاسی، اجتماعی زنان حمایت کردند! و اما دولت مستعجل اصلاحات خیلی سریع جایش را به دولتمردانی سپرد كه 180 درجه با آنان متفاوت بودند و حالا دوباره سلیقهٔ دولتمردان بر این قرار گرفته كه زنان به خانه برگردند و تصمیم گرفته شده تا اطلاع ثانوی مهم ترین نقش زنان همان خانه داری و بچه داری باشد و باقی بماند!

حتی نام تنها نهاد رسمی و نسبتاً جاافتادهٔ یادگار دورهٔ اصلاحات را از مركز مشاركت امور زنان به مركز امور خانواده تغییر دادند و اما زنان ایرانی در طول این 27 سال هم چنان در سكوت و صبورانه كوله بار آرزوهایشان را چون تخته سنگ شریف در هر دوره بر دوش كشیده و هر بار كه آن را به جایی می رسانند كه بتوانند از آن جایگاه نگاهی به موقعیت و وضعیت خویش بیندازند و وضعیت خویش را بررسی و نقد کرده و برای ادامهٔ راه چاره ای بیندیشند، تندباد حادثه كوله بارشان را به اعماق دره می غلتاند و امكان جمع بندی و نگاه به پشت سر را از ایشان باز می ستاند. در این به نشیب غلتیدن ها نه تنها دولتمردان و بدسلیقگی ها و بداخلاقی های اعتقادیشان كه روشنفكران و نواندیشان مرد ایرانی هم نقش دارند و مقصرند! علت این كه می گویم مردان روشنفكر و نواندیش ایرانی خواسته یا ناخواسته در كنار دولتمردان همدست و هماهنگ در به حاشیه راندن و به نشیب غلتاندن زنان قرار گرفته اند به این دلیل است كه امروزه دفاع از حقوق زنان و وصف مظلومیت تاریخی آنان از بارزترین و اصولی ترین نشانه های آزادی خواهی و عدالت طلبی و معیاری اساسی برای روشنفكری مردان ایرانی درآمده است. هرچند آقایان ترقی خواه با صدها اما و اگر و ذكر دایمی این نكته كه عقب ماندگی زنان تقصیر خودشان است و خودشان می خواهند كه چنین سرنوشتی داشته باشند و... دفاع ناقصی از حقوق زنان می كنند و به محض اثبات روشنفكری از طریق دفاع از حقوق زن سراغ كارهای اصلی ترشان می روند. من به شما جایزه می دهم اگر یك نوشته یا سخنرانی از روشنفكران مرد ایرانی ارایه كنید كه در آن علت عقب ماندگی زنان ایران را خود زنان ندانسته باشند!

با این ترتیب میزان تحرك و جوشش زنان در ایران خواهی نخواهی با میزان بحث و گفت وگو های روشنفكری در سطح جامعه پیوند می خورد. هم چنان كه میزان تحرك جنبش زنان ایران به میزان برخورد و حجم سركوب پنهان و آشكار جنبش آزادی خواهی بستگی پیدا می كند. هر بار كه هزینه های نقد و اعتراض بالا می گیرد، جامعه برای حفظ صیانت و حداقل امنیت سر در لاك خود می برد. بدیهی است كه جنبش زنان هم از جوشش افتاده به نظر برسد.

ناپایداری و ناامنی مزمن و طولانی مدت فضای سیاسی، اجتماعی ربع قرن اخیر بیش از همه به طبقهٔ متوسط كه معمولاً حاملان اصلی بار جنبش های اجتماعی ایران بوده اند ضربه زده است و ماهیت آن را جداً به مخاطره افكنده است.

ناامنی و فقر فزاینده طبقهٔ متوسط را از جایگاه واقعی اش به سمت پایین و حاشیهٔ اجتماع كشانده و او را به صورت تماشاچی منفعل و خاموش اضمحلال و فروپاشی خویش در آورده است. از این رو جنبش های اجتماعی چون جنبش دانشجویی، جنبش محیط زیست، جنبش معلمان، كارگران و زنان دچار هم سرنوشتی گریز ناپذیر با طبقهٔ متوسط و با یكدیگر شده اند. هر چند جنبش های اجتماعی در ایران معمولاً از طبقات بالای جامعه و نخبگان شروع می شود اما همواره بیشترین فراوانی و تعداد آزادی خواهان و فعالان جنبش های اجتماعی در طبقهٔ متوسط بوده است. جنبش برابری خواهی حقوق صنفی و سیاسی زنان و مبارزات علیه تبعضیات جنسیتی در ایران هم از نخبگان زن در طبقات بالا شروع شد. اما خیلی سریع به لایه های میانی اجتماع نفوذ پیدا كرد و دیربازیست كه جنبش زنان در ایران در طبقهٔ متوسط با گرفتاری درون طبقه ای جدی دست به گریبان شده است كه بخش اعظم وقت و انرژی اش را می بلعد! به نظر من یكی از عمده گرفتاری های درون طبقه ای جنبش زنان به طور خلاصه این است كه اغلب آزادی خواهان ایرانی اعم از زن و مرد به پدیدهٔ دفاع از حقوق زنان و مبارزات ضدتبعیض جنسیتی آنان به صورت ابزاری علیه خودكامگی و مبارزه با قدرت حاكم می نگرند و برای جنبش برابری خواهی حقوق زنان اصالت و ارزش ذاتی قایل نیستند و با آن عمیقاً پیوند برقرار نمی كنند!


مرضیه مرتاضی لنگرودی
کانون زنان ایرانی 2 1

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر