دانلود رایگان رمان حس عاشقی pdf عاشقانه ای جدید _ مجله مادر و کودک گوپی

دانلود رایگان رمان حس عاشقی pdf عاشقانه ای جدید _ مجله مادر و کودک گوپی
دانلود رایگان رمان حس عاشقی pdf عاشقانه ای جدید _ مجله مادر و کودک گوپی
رمان حس عاشقی نوشته ی پرنیا اسد می باشد.رمان حس عاشقی در مورد دختری از یک خانواده ی فقیری است.یکی از دختران این خانواده ی فقیر در دوران مریضی دچار عشق واهی می شود...
مسعود شجاعی
1399/12/29
2 نظر
8337 بازدید
عنوان حجم دانلود
دانلود رایگان رمان عاشقانه ی حس عاشقی 5 مگابایت

دانلود رمان حس عاشقی

 
 همین حالا از محصولات جذاب ما دیدن کنید

معرفی رمان حس عاشقی:  

رمان حس عاشقی اثر پرنیا اسد می باشد. رمان حس عاشقی در مورد دختری از یک خانواده ی فقیری است. 
 
یکی از دختران این خانواده ی فقیر در دوران مریضی دچار عشق واهی می شود...
دانلود رایگان رمان حس عاشقی 

خلاصه ای از کتاب: 

گوشه ای کز و تنها به تو فکر کردن را دوست دارد..

گل سرخ را..تماشای غروب جمعه را دوست دارد..

بوی تو را..نوازش تو را و حتی خیره شدن به چشمان تو را دوست دارد..

آری..این حس عاشقی ست!

این حس عاشقی،تو را هم دوست دارد..
 
 محله ی ما محله ای متوسط رو به پایین هست و سطح مالی و فرهنگ ها هم پایین

هستن اما خدا رو شکر که مردمان با فهمی داره

اینجا همسایه ها لباس شویی ندارن اندکیشون هم که دارن در دسترس دیگرون قرار

نمیدن و معمولا منو پونه شستن لباس ها رو برعهده میگیریم

یکم بعد راضیه خانم اومد به همراه پلاستیکی بزرگ و پراز لباس های کثیف
 
 پونه همونطور که پلاستیک رو ازش میگرفت گفت-میدونیم اما خب ما سعی داریم
 
عجله ای ندارم اما هر چی زودتر بهتر
 
 تا چشمش به دستم افتاد،با نگاهی بهت زده رو بهم غرید-ببینم چرا تو دوباره
 
دستکش نپوشیدی؟ دختر دستات خراب میشن

همونطور که آخرین لباس رو روی طناب پهن میکردم گفتم -بیخیال.وقتی دستکش

میپوشم احساس میکنم لباس ها تمیز نمیشن

با لحن بامزه ای گفت -بیخود..بیا بریم داخل چایی بخوریم خستگیمون در بره

گیره ای روی لباس زدم و رو به پونه که هنوز روی چهارپایه نشسته بود گفتم -هوا

داره تاریک میشه.باید واسه سحر پوستر بخرم.دیر میشه منم تنها توی این خیابونا

میترسم

از جاش بلند شد و با حرص گفت-وای تو چقدر بد عنقی دختر..یه چایی که این

حرفا رو نداره...
 
بابام با این حرف های من مثل ببر وحشی از جاش بلند شد و حمله ور شد سمتم..از
 
جام تکون نخوردم..یقه ی لباسمو توی دو دستش گرفت و از لای دندون غرید _بفهم

چی میگی پدرسوخته..بزرگت کردم حالا واسه من دم در آوردی؟...
 
برای خواندن این رمان جذاب و عاشقانه خیلی سریع رمان رو دانلود و مطالعه کنید. 
 
 برای شما رمان عاشقانه ی دیگری هم آماده کرده ایم به نام رمان عروس سفارشی حتما این رمان رو دانلود کنید.

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر
 
پرسش
موافقم1
مخالفم0
Tamana Alipoor  (دوشنبه 21 شهریور 1401)
واقعا خیلی ممنونم از شما خانم پرنیا، رومان هایتان عالییییییییی است عاشق شونم خیلی ممنون
پرسش
موافقم0
مخالفم0
Yalda sedaqat  (جمعه 2 دی 1401)
عاشق رمان های خانم پرنیا است هسم ب خصوص غروب خورشید!