دانلود رایگان رمان چشم ها pdf عاشقانه ای عجیب _ مجله مادر و کودک گوپی

دانلود رایگان رمان چشم ها pdf عاشقانه ای عجیب _ مجله مادر و کودک گوپی
دانلود رایگان رمان چشم ها pdf عاشقانه ای عجیب _ مجله مادر و کودک گوپی
رمان چشم ها نوشته ی نیلوفر قائمی فر می باشد.رمان چشم ها داستان دختری روایت می کند که بر اثر تصادف زیبایی اش رو از دست داده بر اساس قانون می تواند با مردی که تصادف کرده ازدواج کند.
1399/11/11
0 نظر
10215 بازدید
عنوان حجم دانلود
دانلود رایگان رمان چشم ها 4 مگابایت

دانلود رمان چشم ها

 

 معرفی رمان چشم ها: 

 رمان چشم ها نوشته ی نیلوفر قائمی فر می باشد.رمان چشم ها داستان دختری روایت می کند
 
که بر اثر تصادف زیبایی اش رو از دست داده بر اساس قانون می تواند با مردی که تصادف کرده ازدواج کند. 

خلاصه ای ازکتاب:

روی صندلی ننویی نشسته بودم و آروم آروم تکونش میدادم و به ساعت نگاه کردم.ساعت

هفته، دور تا دورم پر از طرح هام پر از پارچه پر از مانکن هایی که لباسای نیمه کاره

تنشونه.

به دوربینم نگاه کردم.کنار لپ تاپه،هنوز اوستا نشدم،به خودم نهیب زدم:به همه ثابت می

کنم که موفقیت هام تموم نمیشن حتی اگه مثل قبل همین آلا باشم.

دست رو صورتم گذاشتم،روبند روی صورتمه...تموم آینه های خونه پوشیده است.وقتی

"سردار"خونه نیست،باز هم اون روبند رو صورتمه...همه جا...به خاطر اون یا دیگران

نیست به خاطر خودمه.

یه بار دایی گفت :» رفته بودم برای معاینه پروستات،نمیتونستم اجازه بدم که دکتر

معاینه ام کنه، خجالت میکشیدم...آخرم پاشدم اومدم...
 
مژه هایی که معمولی بودن ولی کاری نداشت،با آرایش اونم متفاوت میشد،یه بینی

کوچیک و گونه های متناسب درشت... الان چی مونده! از زیر چشم تا انتهای گردنم

دقیقا توی اون تصادف لعنتی له شد،کسی نمیدونه چطوری ممکنه،بدنم دچار شکستگی

و زخم شده باشه اما از زیر چشمم و تا گردنم علاوه بر شکستگی دچار سوختگی توسط

دستگاه اکسیژن هم بشم. که جای اکسیژن برای تنفس،صورتم بسوزه و داروهای درمانی

به صورتم عفونت وارد کنند و حالا از من چی مونده...!؟

مهره ی کمرم آسیب جدی دیده،این مانع راه رفتن من نشد بعد این همه ماه تلاش

تونستم راه برم،بعد اون همه عمل،فیزیوتراپی و برق و ...
 
اون موقع حتی یکی از پاهام حس نداشت، حالم خیلی بد بود... هیچکس تو اتاق نبود...

وقتی میخواستم خودمو بندازم یاد یه جمله ای افتادم»کسی که خودکشی میکنه خیلی

دل و جرات داره که این تصمیمو گرفته، چطوری دل و جرات مبارزه با مشکلاتو نداره!!!؟«

یاد خیلی ها افتادم؛اون مانکنی که تمام بدنش سوخته ولی زندگیش از حرکت نایستاد.

یاد دخترایی که قربانی اسید پاشین اما ادامه میدن و زندگی میکنند.

یاد بچه های کوچیکی که توی مدرسه سوختن و با صورت هایی شبیه من باید ادامه بدن

و قوی ادامه میدن افتادم...
 
 همین حالا ادامه ی این داستان رمانتیک مطالعه کنید.
 
برای شما رمان عاشقانه دیگری آماده کرده ایم به نام رمان ازدواج اجباری حتما این رمان
 
رو دانلود و مطالعه کنید.

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر