دانلود رایگان رمان پرواز برای جدایی pdf _ مجله مادر و کودک گوپی

دانلود رایگان رمان پرواز برای جدایی pdf _ مجله مادر و کودک گوپی
دانلود رایگان رمان پرواز برای جدایی pdf _ مجله مادر و کودک گوپی
رمان پرواز برای جدایی نوشته فاطمه جلالوند می باشد.رمان پرواز برای جدایی داستان دختری را بیان می کند که از زندگی اش گریزان است او به دنبال خوشبختی می گردد او شاهد یک قتل است
1399/11/13
0 نظر
2695 بازدید
عنوان حجم دانلود
دانلود رایگان رمان پرواز برای جدایی 2 مگابایت

دانلود رمان پرواز برای جدایی

 

 معرفی رمان پرواز برای جدایی:

رمان پرواز برای جدایی نوشته فاطمه جلالوند می باشد.رمان پرواز برای جدایی داستان
 
دختری را بیان می کند که از زندگی اش گریزان است او به دنبال خوشبختی می گردد
 
او شاهد یک قتل است.

 خلاصه ای از کتاب:

 چند روزی از بلند شدنم و خوب شدن زخمام می گذشت.

از بهروز شکایت کرده بودم و فعال تو بازداشتگاه بود تا مراحل قانونیش طی بشه.

شال مشکی روی سرم انداختم و از اتاق خارج شدم، سارا رو دیدم که داشت کتاب

می خوند، لبخندی روی لب هام نشوندم و گفتم:

خسته نباشی، من دیگه دارم میرم.

سرشو بلند کرد و نگاه چپی بهم انداخت، اخمی کرد و جوابمو نداد.

از وقتی باباش رفته بود، منو مقصر می دونست و باهام بد رفتاری می کرد، ناراحت به

سمت در رفتم که با صدای خاله وایسادم و برگشتم سمتش.
 
 با شنیدن صدای پایی که به سمتم می امد، تعلل رو جایز ندونستم و به پاهای بی

جونم حرکت دادم، با تموم توانم می دویدم .

موهای بازم به شاخه های درختا گیر می کردن و کشیده می شدن، اما با شنیدن

صدای پایی که هرلحظه نزدیکم می شد، درد از یادم می رفت و ترس بود که به

وجودم سرازیر می شد.

به گریه افتاده بودم و اشک هام گونه های یخ زدمو داغ می کردن.

بادیدن سوییت، امیدم بیشتر شد و از سرعتم کم نکردم، با رسیدم به سوییت خودمو

انداختم داخل خونه و درو پشت سرم بستم.

نفس نفس می زدم و گریم بند نمی امد.

بچه ها هنوز خواب بودن، با پاهای لرزون تورخت خواب دراز کشیدم.

ای کاش فضولی نمی کردم، چرا اینطوری شد؟ یعنی واقعا بالیی سرم میاره؟

هوا روشن شده بود و من هنوز بیدار بودم، دلهره و فکرو خیال مانع از خوابیدنم می

شد، با صدای مهتاب از فکر بیرون امدم
 
 هوای باغ خیلی سرد شده بود و با لرزی که توی تنم نشست سرعت قدم هامو بیشتر

کردم و از دروازه چوبی گذشتم، با شنیدن صدای پایی که از پشت سرم می امد، تو

امتداد کوچه شروع به دویدن کردم، به پایین کوچه که رسیدم صدای فریاد کارن رو

شنیدم.
 
 حتما ادامه ی داستان رو مطالعه کنید.
 
 برای شما کتابی دیگر آماده کرده ایم به نام شبح همین الان این
 
کتاب معمایی رو دانلود و مطالعه کنید.

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر